زیبای من
پارت۸
فلش فروارد شیش ماه بعد
ویو ات
تو این چند ماه من جین دوست که نه عاشقشم و زندگیمون خیلی خوب پیش میره البته هر زندگی پست و بلندی های خودشو داره ولی فعلا که ما خیلی مشکل نداشتیم همو دوست داریم و به دوست داشتنمون ادامه میدیم تو این چند روز جین زود میره و آخر شب. برمیگرده ولی خیلی بی حال و خسته الآنم منتظر جینم چرا نمیاد ساعت نگاه کردم ساعت ۱۲:۵۵بود دیگه ساعت یک شبه چرا نمیاد با استرس به اینطرف و اون طرف خونه میرفتم شاید زود بره دیر بیاد ولی چیزی از عشق بین ما کم نشده با صدای کلید و باز شدن در فهمیدم جین اومد رفتم پیشش
ات:جین چرا آنقدر....
جین بی حال افتاده بود روی شونه دوستش که اسمش نامجون بود
ات:چی شده
نامجون:آها ات بیا شوهرتو بگیر مراقبش باش هر چقدر بهش گفتم بریم دکتر به حرف نکرد
ات:چرا اینجوری شده دعوا کرده ؟
نامجون:اونو دیگه خودش میگه فعلا من میرم
ات:ولی نامجون(یکم داد)
نامجون:خدافظظظ
نامجون رفت ولی چی شده
ات:جین جین خوبی جین خوبی
جین:اوهوم خوبم فقط یکم حالم خوب نیست
با کلی بدبختی بردمش توی اتاق
ات:جین وایستا برات مسکن بیارم
داشتم میرفتم که یهوبا گرفته شدن دستم متوقف شدم
جین:نمیخواد چرا وقتی مسکن اینجاست باید اون چرت و پرتا رو بخورم
با این حرفش قند تو دلم آب شد
ات:لوس(خنده و ذوق )
جین:(خنده و سرفه)
ات:چرا اینجوری شدی
جین:چیزی نیست
ات:جینن حرف بزن
جین:سر کار بودم که بینمون اختلاف افتاد نمیخواستم دعوا بکنم ولی چیزایی گفت که....
ات:نباید (خنده)
جین:آفرین
ات:(خنده)پسر بد
جین:کی میگه (خنده)
با کارش مشکلی نداشتم یعنی قول داده با جون آدما بازی نکنه البته اگه حقشون نباشه
فردا صبح
ویو ات
با سر صدا بلند شدم
ات:جین ؟چیکار میکنی
جین:بیدارت کردم ببخشید ولییی نه دیگه چقدر میخوای بخوابی ساعت ۱۰صبح من دارم میرم نباید باهام خداحافظی کنی(خنده)
ات:(چپ چپ نگاه میکنه)حالا کجا میخوای بری
جین:آمریکا یه کار فوری پیش اومده باید برم
ات:پس من چی منو نمیبری
جین:نه ولی به لیا میگم بیاد پیشت
ات:باشه
جین:خوب من رفتم ات خدافظ
ات:خدافظ عزیزم(بغلش میکنه)
جین:میدونی که چقدر دوست دارم
ات:معلومه تو هم میدونی هوم؟
جین:بله ولی نه زیاد اگه یه ب.وس مهمونمون کنی صد درصد مطمئن میشم
رفتم به لپش یه ب.وس کوچولو کردم
جین:خدافظ
ات:بای بای
جین رفت خودمو با کارای خونه مشغول کردم که .....
فلش فروارد شیش ماه بعد
ویو ات
تو این چند ماه من جین دوست که نه عاشقشم و زندگیمون خیلی خوب پیش میره البته هر زندگی پست و بلندی های خودشو داره ولی فعلا که ما خیلی مشکل نداشتیم همو دوست داریم و به دوست داشتنمون ادامه میدیم تو این چند روز جین زود میره و آخر شب. برمیگرده ولی خیلی بی حال و خسته الآنم منتظر جینم چرا نمیاد ساعت نگاه کردم ساعت ۱۲:۵۵بود دیگه ساعت یک شبه چرا نمیاد با استرس به اینطرف و اون طرف خونه میرفتم شاید زود بره دیر بیاد ولی چیزی از عشق بین ما کم نشده با صدای کلید و باز شدن در فهمیدم جین اومد رفتم پیشش
ات:جین چرا آنقدر....
جین بی حال افتاده بود روی شونه دوستش که اسمش نامجون بود
ات:چی شده
نامجون:آها ات بیا شوهرتو بگیر مراقبش باش هر چقدر بهش گفتم بریم دکتر به حرف نکرد
ات:چرا اینجوری شده دعوا کرده ؟
نامجون:اونو دیگه خودش میگه فعلا من میرم
ات:ولی نامجون(یکم داد)
نامجون:خدافظظظ
نامجون رفت ولی چی شده
ات:جین جین خوبی جین خوبی
جین:اوهوم خوبم فقط یکم حالم خوب نیست
با کلی بدبختی بردمش توی اتاق
ات:جین وایستا برات مسکن بیارم
داشتم میرفتم که یهوبا گرفته شدن دستم متوقف شدم
جین:نمیخواد چرا وقتی مسکن اینجاست باید اون چرت و پرتا رو بخورم
با این حرفش قند تو دلم آب شد
ات:لوس(خنده و ذوق )
جین:(خنده و سرفه)
ات:چرا اینجوری شدی
جین:چیزی نیست
ات:جینن حرف بزن
جین:سر کار بودم که بینمون اختلاف افتاد نمیخواستم دعوا بکنم ولی چیزایی گفت که....
ات:نباید (خنده)
جین:آفرین
ات:(خنده)پسر بد
جین:کی میگه (خنده)
با کارش مشکلی نداشتم یعنی قول داده با جون آدما بازی نکنه البته اگه حقشون نباشه
فردا صبح
ویو ات
با سر صدا بلند شدم
ات:جین ؟چیکار میکنی
جین:بیدارت کردم ببخشید ولییی نه دیگه چقدر میخوای بخوابی ساعت ۱۰صبح من دارم میرم نباید باهام خداحافظی کنی(خنده)
ات:(چپ چپ نگاه میکنه)حالا کجا میخوای بری
جین:آمریکا یه کار فوری پیش اومده باید برم
ات:پس من چی منو نمیبری
جین:نه ولی به لیا میگم بیاد پیشت
ات:باشه
جین:خوب من رفتم ات خدافظ
ات:خدافظ عزیزم(بغلش میکنه)
جین:میدونی که چقدر دوست دارم
ات:معلومه تو هم میدونی هوم؟
جین:بله ولی نه زیاد اگه یه ب.وس مهمونمون کنی صد درصد مطمئن میشم
رفتم به لپش یه ب.وس کوچولو کردم
جین:خدافظ
ات:بای بای
جین رفت خودمو با کارای خونه مشغول کردم که .....
۵.۱k
۳۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.