حرفای خیابان را می شنوی؟
حرفای خیابان را می شنوی؟
نه؟
نگران نباش،گوش های تو مشکلی ندارند
خیابان بیچاره
که حرف زدن بلد نیست.
صدای گریه اش را چطور؟
آنهم نه؟
طبیعیست.
او درسکوت اشک می ریزد.
بزگوار، از میان تمام احساسات آدمیزاد
تنها درد کشیدن را یادگرفته است.
حق هم دارد طفلکی!
روی سطح بی جاناش جز دلهای تنگ و چشمان غریب چیزی قدم نزده است؛
همین ها را بلد شده است دیگر.
آخر شادی و خنده یا رقص و آواز را
از چه کسی باید یاد می گرفت؟
راستی،
کمی برایم از آنجا بگو
بر لبهای کسی هنوز لبخندی مانده است؟!
نه؟
نگران نباش،گوش های تو مشکلی ندارند
خیابان بیچاره
که حرف زدن بلد نیست.
صدای گریه اش را چطور؟
آنهم نه؟
طبیعیست.
او درسکوت اشک می ریزد.
بزگوار، از میان تمام احساسات آدمیزاد
تنها درد کشیدن را یادگرفته است.
حق هم دارد طفلکی!
روی سطح بی جاناش جز دلهای تنگ و چشمان غریب چیزی قدم نزده است؛
همین ها را بلد شده است دیگر.
آخر شادی و خنده یا رقص و آواز را
از چه کسی باید یاد می گرفت؟
راستی،
کمی برایم از آنجا بگو
بر لبهای کسی هنوز لبخندی مانده است؟!
۴.۲k
۰۶ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.