وقتی...( درخواستی)
...: خانوم پارک؟
لونا: بله..الو؟...بله خودم هستم..فرمایش
..: خواستم اطاعت بدم که مادر و پدرتون طلاق گرفتن..خواستم اطلاع بدم
لونا: (دلم شکست) آهااا..مرسی از اطلاع دادنتون
....: خواهش میکنم..خدانگهدار..موفق باشید
لونا: مرسی
*
ته: کی بود..چیشد؟
لونا:( بغضم شکست) تهیونگ..ولم..کن بزار تنها باشم...ریدم تو این زندگی...بزار بمیرم
ته: (بغلش کردم) لونا..چیشد..حرف بزن..اینو نگو
لونا: من از الان به بعد یتیم شدم دیگه کسی رو ندارم
ته: چیی؟..( برای اینکه بخندونمش) من اینجا هویجم؟...من مواظبتم..( یهو یاد یه چیزی افتادم بدو بدو رفتم سمت کتم و جعبه رو از جیبم در آوردم...و جلوش زانو زدم)
پارک لونا حاضری با من ازدواج کنی؟...من تا ابد مواظبتم و نمیزارم اتفاقی برات بی افته
لونا:( اشکام رو پاک کرد و یهو رفت و اومد و جلوم زانو زد و درخواست ازدواج داد) آره( با بغض)
ته: دوست دارم پارک لونا
لونا: منم دوست دارم کیم تهیونگ
لونا: بله..الو؟...بله خودم هستم..فرمایش
..: خواستم اطاعت بدم که مادر و پدرتون طلاق گرفتن..خواستم اطلاع بدم
لونا: (دلم شکست) آهااا..مرسی از اطلاع دادنتون
....: خواهش میکنم..خدانگهدار..موفق باشید
لونا: مرسی
*
ته: کی بود..چیشد؟
لونا:( بغضم شکست) تهیونگ..ولم..کن بزار تنها باشم...ریدم تو این زندگی...بزار بمیرم
ته: (بغلش کردم) لونا..چیشد..حرف بزن..اینو نگو
لونا: من از الان به بعد یتیم شدم دیگه کسی رو ندارم
ته: چیی؟..( برای اینکه بخندونمش) من اینجا هویجم؟...من مواظبتم..( یهو یاد یه چیزی افتادم بدو بدو رفتم سمت کتم و جعبه رو از جیبم در آوردم...و جلوش زانو زدم)
پارک لونا حاضری با من ازدواج کنی؟...من تا ابد مواظبتم و نمیزارم اتفاقی برات بی افته
لونا:( اشکام رو پاک کرد و یهو رفت و اومد و جلوم زانو زد و درخواست ازدواج داد) آره( با بغض)
ته: دوست دارم پارک لونا
لونا: منم دوست دارم کیم تهیونگ
۱۰.۶k
۲۸ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.