پارت 4 فصل دو
ات ویو
به هتل رسیدم وارد اتاق شدم
بدون اینکه لباسمو عوض کنم خودمو روی تخت انداختم و بعد از چند دقیقه خوابم برد
جیمین
پول مین جی رو بهش دادم و به سمت خونم رفتم
درو باز کردم و به سمت اتاقم رفتم
هانا:سلام
جیمین:مگه نگفتم دیگه اینجا نیا
تو به من قول دادی به ات کاری نداشته باشی
هانا:پس بالاخره دیدیش
جیمین:دیدمش و ازت توضیح میخوام
که چرا وارد این بازیش کردی
هانا آروم از روی تخت بلند شد و به سمتم اومد یقمو گرفت و محکم منو بوسید
هانا:یادت نره که میتونم عشقتو مثل آب خوردن نابود کنم پس حواست باشه با کی داری حرف میزنی
جیمین:من دوستت ندارم چرا دست از سر من و ات برنمیداری
هانا:خودت دلیلش رو بهتر از من میدونی
توباید مال من باشی
جیمین:اگه بلایی سر ات بیاد اونوقت پدرت میفهمه چه غلطایی کردی
هانا:به نفعته دهنتو ببندی
الانم استراحت کن که بعدا باهات کار دارم
به هتل رسیدم وارد اتاق شدم
بدون اینکه لباسمو عوض کنم خودمو روی تخت انداختم و بعد از چند دقیقه خوابم برد
جیمین
پول مین جی رو بهش دادم و به سمت خونم رفتم
درو باز کردم و به سمت اتاقم رفتم
هانا:سلام
جیمین:مگه نگفتم دیگه اینجا نیا
تو به من قول دادی به ات کاری نداشته باشی
هانا:پس بالاخره دیدیش
جیمین:دیدمش و ازت توضیح میخوام
که چرا وارد این بازیش کردی
هانا آروم از روی تخت بلند شد و به سمتم اومد یقمو گرفت و محکم منو بوسید
هانا:یادت نره که میتونم عشقتو مثل آب خوردن نابود کنم پس حواست باشه با کی داری حرف میزنی
جیمین:من دوستت ندارم چرا دست از سر من و ات برنمیداری
هانا:خودت دلیلش رو بهتر از من میدونی
توباید مال من باشی
جیمین:اگه بلایی سر ات بیاد اونوقت پدرت میفهمه چه غلطایی کردی
هانا:به نفعته دهنتو ببندی
الانم استراحت کن که بعدا باهات کار دارم
۲۵.۴k
۲۶ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.