مافیای من p8
و روی پیشونیش بوسه آرومی زدم که باعث شد اشکم بریزه روی صورتش...با دستم پاکش کردم و جاشو بوسیدم و از اتاق رفتم بیرون...نمیدونم چرا ولی انگار بغض شدیدی میخواست گلوم رو پاره کنه و داد بزنه از زندگی خسته شدم...من چرا دارم گریه میکنم؟ این گریه جهار سال پیش قدقن شد...من دارم به خاطر جونگکوک گریه میکنم؟ من که دوسش ندارم پس چرا؟
jk
صدای در اتاق رو شنیدم حتما ات بود... اومد توی اتاق و نشست روی تخت...شروع کرد به حرف زدن چون فکر کرد خوابم حقیقت رو می گفت بغض لعنتیش اجازه حرف زدن رو براش سخت کرده بود منم همینطور...اون با آخرین کلمش پیشونیم رو بوسید و اشکش روی صورتم چکید...روی لپم که جای اشکش می شد رو بوسید و رفت...دیدمش از عمارت رفت بیرون و گریم گرفت
کوک:لعنتی چرا اینکارو باهام میکنی ... این کار برات راحته دارم از عشقت میمیرم عمدا باید اینا رو میگفتی؟*گریه شدید*
jk
چند ساعتی بود که ات نیومده بود خونه خیلی نگرانش شدم زنگش زدم جواب نداد... نکنه بلایی سرش آورده باشن؟...میخواستم برم دنبالش که صدای باز شدن رمز در اومد...با دیدنش خوشحال شدم ولی تلو تلو میخورد...مست کرده؟
ات:هی تو...جئون عوضی
کوک:ات حالت خوبه؟رفتی مست کردی؟
ات:دستاتو به نزن عوضی...چرا باهام اینکارو میکنی؟
ها*کلا تموم حرفاش رو با مستی میگه*
کوک:منظورت چیه؟
ات:تو...بخاطر توی عوضی گریه کردم...میدونی چرا؟
کوک:چی؟
ات:دارم میگم بخاطر توی هول گریه کردم*فریاد*
کوک:هی آروم باش چیزی نشده که
ات:شده...خیلی هم شده
کوک:ات درست حرف بزن ببینم
ات:بیخیال فقد بزار بمیرم
کوک:منظورت چیه؟
ات:کوک دارم میمیرمممممم...میفهمیدیم داغونممم دیگه خسته شدم...نمیتونم،نمیتونم، پدر و مادرم توی این چهار سال یبار هم دنبالم نگشتن انتظار داری خوب باشم؟ م..من فقد دلم یه زندگی آروم می خواست خیلی سختههههه؟*گریه و فریاد*
کوک:هی آروم باشه؟ ات مم بهت گفتم هر چی میخوای بهت میدم..خونه،پول،ماشین هر چی فقد تو حالت خوب باشه
ات:کوک پول همه چیز نیست...عشقه که زندگی رو میسازه و الان توی زندگی من وجود نداره...فقد بدبختی کشیدم...میخوام بمیرم کوک بکشم...لطفا التماست میکنم بکشم*گریه*
jk
یقمو گرفته بود و میکشید منم هاج و واج نگاش میکردم...کشیدمش توی بغلم و موهاش رو بوسیدم که گریم افتاد
کوک:لعنتی من عاشقتم چجوری بکشمت؟*گریه*
ات:تو عاشقم نیستی..هیچ کس دوسم نداره من خیلی بی ارزشم
کوک:ات تو با ارزش ترین اتفاق و آدم زندگیمی چرا نمیفهمی ...*گریه *
ات:تو هم دروع میگی...مث مامان و بابام
کوک:دروغ نمیگم ات...میدونی عاشقتم و از رفتارای سردت باهام ناراحت میشم هرروز...هر روز باهام سردی یبار به خودت اجازه دادی باهام دوستانه باشی؟
jk
صدای در اتاق رو شنیدم حتما ات بود... اومد توی اتاق و نشست روی تخت...شروع کرد به حرف زدن چون فکر کرد خوابم حقیقت رو می گفت بغض لعنتیش اجازه حرف زدن رو براش سخت کرده بود منم همینطور...اون با آخرین کلمش پیشونیم رو بوسید و اشکش روی صورتم چکید...روی لپم که جای اشکش می شد رو بوسید و رفت...دیدمش از عمارت رفت بیرون و گریم گرفت
کوک:لعنتی چرا اینکارو باهام میکنی ... این کار برات راحته دارم از عشقت میمیرم عمدا باید اینا رو میگفتی؟*گریه شدید*
jk
چند ساعتی بود که ات نیومده بود خونه خیلی نگرانش شدم زنگش زدم جواب نداد... نکنه بلایی سرش آورده باشن؟...میخواستم برم دنبالش که صدای باز شدن رمز در اومد...با دیدنش خوشحال شدم ولی تلو تلو میخورد...مست کرده؟
ات:هی تو...جئون عوضی
کوک:ات حالت خوبه؟رفتی مست کردی؟
ات:دستاتو به نزن عوضی...چرا باهام اینکارو میکنی؟
ها*کلا تموم حرفاش رو با مستی میگه*
کوک:منظورت چیه؟
ات:تو...بخاطر توی عوضی گریه کردم...میدونی چرا؟
کوک:چی؟
ات:دارم میگم بخاطر توی هول گریه کردم*فریاد*
کوک:هی آروم باش چیزی نشده که
ات:شده...خیلی هم شده
کوک:ات درست حرف بزن ببینم
ات:بیخیال فقد بزار بمیرم
کوک:منظورت چیه؟
ات:کوک دارم میمیرمممممم...میفهمیدیم داغونممم دیگه خسته شدم...نمیتونم،نمیتونم، پدر و مادرم توی این چهار سال یبار هم دنبالم نگشتن انتظار داری خوب باشم؟ م..من فقد دلم یه زندگی آروم می خواست خیلی سختههههه؟*گریه و فریاد*
کوک:هی آروم باشه؟ ات مم بهت گفتم هر چی میخوای بهت میدم..خونه،پول،ماشین هر چی فقد تو حالت خوب باشه
ات:کوک پول همه چیز نیست...عشقه که زندگی رو میسازه و الان توی زندگی من وجود نداره...فقد بدبختی کشیدم...میخوام بمیرم کوک بکشم...لطفا التماست میکنم بکشم*گریه*
jk
یقمو گرفته بود و میکشید منم هاج و واج نگاش میکردم...کشیدمش توی بغلم و موهاش رو بوسیدم که گریم افتاد
کوک:لعنتی من عاشقتم چجوری بکشمت؟*گریه*
ات:تو عاشقم نیستی..هیچ کس دوسم نداره من خیلی بی ارزشم
کوک:ات تو با ارزش ترین اتفاق و آدم زندگیمی چرا نمیفهمی ...*گریه *
ات:تو هم دروع میگی...مث مامان و بابام
کوک:دروغ نمیگم ات...میدونی عاشقتم و از رفتارای سردت باهام ناراحت میشم هرروز...هر روز باهام سردی یبار به خودت اجازه دادی باهام دوستانه باشی؟
۳۵.۶k
۰۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.