just stay with me🤍✨
P³
[علامت هانول+علامت شوگا _علامت مامان& علامت کوک#علامت جی هوپ¥]
باید میرفتم کمپانی هر وقت امد باهاش حرف میزنم
هانول ویو:
وقتی میدیدم مأمان با شوگا اونجوری حرف میزنه ولی بارمن عوضی و... بغضم میگرفت
من واقعا خوشحال بودم که کوکو داشتم اگه نبود من الان از افسردگی خود*کشی کرده بودم
من تمام حرفا هامو به کوک میزنم اون قابل اعتماده
درسته دوست و همکار یونگیه و میتونه تمام راز هامو بهش بگه
ولی نمیگه و نگفته چون میدونه بهش اعتماد دارم
از جمله چیزایی که بهش گفتم
موقعی که بهم تجا*وز شد به اون پناه بردمو به اون گفتم
وقتی واسه اولین بار عاشق شدم به اون گفتم
وقتی وارد رابطه مخفی شدم به اون گفتن
وقتی خیانت بهم شد به اون گفتن
و......
من راحت میتونستم بع شوگا بگم ولی نگفتم
اگه به من میگفتن به جز خونواده کیو خیلی دوست داری میگفتم کوک وقتی رسیدم پارک رو صندلی همیشه گیمون نشستم رو صندلی خداروشکر هیچ وقت هیچ کس نمیاد اینجا چون میگفتن متروکه و جن زده ایناس
ولی از نظر من و کوک اینجوری نیست چون ما خاطرات بیش از حد زیادی داشتیم
تا موقعی که کوک بیاد نودلمو میخوردم واقعا خوشمزه بود
بعد یک ربع کوک با استایل مثل همیشه جذاب امد وقتی منو دید تعجب کرد چرا همه تعجب میکنن
نودلمو گذاشتم رو صندلی بدو بدو رفتم بغلش ( خدا بده از این شانسا)
+ کوکییییی
# هانیی
# خوبی؟
+ نه اصلا ( مظلومیت و بغضی)
# تعریف کن چیشده ببینم
+ باشه بیا ببشینیم
نشستیم بقیه نودلمو دادم بهش
+ خب قضیه از اونجا شروع شد که....
کل ماجرا رو تعریف کردم بعضی جاها هم گریه میکردم و کوک منو اروم میکرد وقتی تموم شد با دهان باز نگاهم میکرد
گفتش
#.....
اسلاید دوم لباس کوک
دیدن چه ادمین خوبی شدم حالا برای اینکه بقیه فیکا و پارت بعد اینو بزارم حمایت کنین کیوتااا
لایک⁹
کامنت⁶
[علامت هانول+علامت شوگا _علامت مامان& علامت کوک#علامت جی هوپ¥]
باید میرفتم کمپانی هر وقت امد باهاش حرف میزنم
هانول ویو:
وقتی میدیدم مأمان با شوگا اونجوری حرف میزنه ولی بارمن عوضی و... بغضم میگرفت
من واقعا خوشحال بودم که کوکو داشتم اگه نبود من الان از افسردگی خود*کشی کرده بودم
من تمام حرفا هامو به کوک میزنم اون قابل اعتماده
درسته دوست و همکار یونگیه و میتونه تمام راز هامو بهش بگه
ولی نمیگه و نگفته چون میدونه بهش اعتماد دارم
از جمله چیزایی که بهش گفتم
موقعی که بهم تجا*وز شد به اون پناه بردمو به اون گفتم
وقتی واسه اولین بار عاشق شدم به اون گفتم
وقتی وارد رابطه مخفی شدم به اون گفتن
وقتی خیانت بهم شد به اون گفتن
و......
من راحت میتونستم بع شوگا بگم ولی نگفتم
اگه به من میگفتن به جز خونواده کیو خیلی دوست داری میگفتم کوک وقتی رسیدم پارک رو صندلی همیشه گیمون نشستم رو صندلی خداروشکر هیچ وقت هیچ کس نمیاد اینجا چون میگفتن متروکه و جن زده ایناس
ولی از نظر من و کوک اینجوری نیست چون ما خاطرات بیش از حد زیادی داشتیم
تا موقعی که کوک بیاد نودلمو میخوردم واقعا خوشمزه بود
بعد یک ربع کوک با استایل مثل همیشه جذاب امد وقتی منو دید تعجب کرد چرا همه تعجب میکنن
نودلمو گذاشتم رو صندلی بدو بدو رفتم بغلش ( خدا بده از این شانسا)
+ کوکییییی
# هانیی
# خوبی؟
+ نه اصلا ( مظلومیت و بغضی)
# تعریف کن چیشده ببینم
+ باشه بیا ببشینیم
نشستیم بقیه نودلمو دادم بهش
+ خب قضیه از اونجا شروع شد که....
کل ماجرا رو تعریف کردم بعضی جاها هم گریه میکردم و کوک منو اروم میکرد وقتی تموم شد با دهان باز نگاهم میکرد
گفتش
#.....
اسلاید دوم لباس کوک
دیدن چه ادمین خوبی شدم حالا برای اینکه بقیه فیکا و پارت بعد اینو بزارم حمایت کنین کیوتااا
لایک⁹
کامنت⁶
۷.۸k
۳۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.