شروع مجدد پارت ۹
که میا و تهیونگ اومدن و مارو از هم جدا کردن و کیک و اوردن دقیقا اینجوری رومل نشستیم که کوکی سمت چپ مبل بود من سمت راست و تهیونگ و میا وسط مون بودن که میا و تهیونگ کنار هم خوابشون برد و کوکی زد بهم که من تهیونگ و بلند میکنم میبرم تو اتاق توهم میا ور بیار منم گفتم باشه( بچه ها هم کوکی هم ات هردو ورزش کارن و میتونن تهیونگ و میارو بلند کنن) بلندشون کردینم و گذاشتیمشون رو تخت دونفرشون و رفتیم تو حال که یک صدایی از تو اتاق من اومد رفتیم با کوک ببینیم چی بود که یهو در قفل شد من: هوی کوکی درو بگیر کوکی : اه دیر رسیدم قفل شد ات: میا میا میا کمک تهیونگ: من و میا خودمون در قفل کردیم واسه ی چی باید باز کنیم کوکی: ای نامردا ما گفتیم گردنشون درد نگیره ببریمشون تو اتاق بعد این کارو کردین میا: این جزوی از نقشمون بود حالا تا پس فردا اونجا هستین کوکی: ببخشیدا مستقیم بگو بمیرین اینجا نه آب هست نه غذا نه دستشویی میا: من اتاق ات و خیلی خوب میشناسم اون تو اشپز خونه به اندازه ی یک ماه همیشه غذا داده و دستشویی و حموم هم به خاطر ورزشش داره تو اتاقش کوکی: تو لوازم ارایشی رو که باید داشته باشی رو نداری بعد چیزی داری که به دردمون نمیخوره ات: به درد تو نمیخوره به درد من که میخوره کوکی : از اونجایی که الان نصف شبه من رو تخت میخوابم تو پایین ات: اولن اینجا تخت من و من باید بخوابم دومن من عادت دارم رو تخت بخوابم کوکی : خوب منم عادت دارم خلاصه بعد کلی چک و چونه زدن رفتیم من سمت چپ خوابیدم و کوکی سمت راست و یک بالشت هم گذاشتیم بینمون
فردا صبح
هردو باهم چشمامون باز کردیم دیدیم که فاصله یک سانتی متره ات : جیغغغغغغ کشیدم و پاشدم که کوکی مچ دستم و گرفت و من کشوند طرف خودش و روم خیمه زد ات: چی ....کار میکنی کوکی: ات یک بار دیگه دم گوش من جیغ بزنی کاری میکنم مثل سگ مشیمون شی فهمیدی ات: اره بعد از روم بلند شد( ها ها به این زودی بوس ش نمیکنه کرم من تازه شروع شده😂) و رفتیم تو اشپز خونه ی اتاقم و شروع کردیم به صبحانه خوردن که با کوکی پاشدیم خوردیم به هم و اوفتادم رو پاش
مغز کوکی :
اگه الان از جاش پا نشه قول نمیدم به فاکش ندم
مغز ات:
اگه همین الان پا نشم قول میدم تحریک شدم
که همون موقع پاشدم و کوکی هم پاشد من: مرسی که گرفتیم کوکی: نه بابا مرسی هم بلدی ات: هوی یک بار حالا گفتم مسقره نکن 😡
فردا صبح
هردو باهم چشمامون باز کردیم دیدیم که فاصله یک سانتی متره ات : جیغغغغغغ کشیدم و پاشدم که کوکی مچ دستم و گرفت و من کشوند طرف خودش و روم خیمه زد ات: چی ....کار میکنی کوکی: ات یک بار دیگه دم گوش من جیغ بزنی کاری میکنم مثل سگ مشیمون شی فهمیدی ات: اره بعد از روم بلند شد( ها ها به این زودی بوس ش نمیکنه کرم من تازه شروع شده😂) و رفتیم تو اشپز خونه ی اتاقم و شروع کردیم به صبحانه خوردن که با کوکی پاشدیم خوردیم به هم و اوفتادم رو پاش
مغز کوکی :
اگه الان از جاش پا نشه قول نمیدم به فاکش ندم
مغز ات:
اگه همین الان پا نشم قول میدم تحریک شدم
که همون موقع پاشدم و کوکی هم پاشد من: مرسی که گرفتیم کوکی: نه بابا مرسی هم بلدی ات: هوی یک بار حالا گفتم مسقره نکن 😡
۱۷.۲k
۲۰ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.