به باورۍ کہ در اعماق چشم اوست قسم؛ هنوز رفتن او ࢪا نمۍکنم باور! مثل یک کودک بد خواب کہ بازیچہ شده، خستہام؛ خستہتر از آنکہ بگویم چہ شده!
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.