عشق اجباری (پارت 2)
بعد از اینکه کلی قربون صدقه خودش رفت بلند شد و یخ چندتا عکس گرفت تا ساعت 7 وقت داشتن تا برن محضر
شوگا پایین منتظرش بود رفت کنارش منتظر موند تا درو باز کنه ولی شوگا رفت و خودش سوار شد
_چندش بی احساس😐😒
+شنیدمااا خودتی
_اصن گفتی بشنوی
+کم زر بزن دیگه بیا بشین
_(نگاه نفرت)
+چیه نکنه منتظر موندی درو برات باز کنم؟(پوزخند)اره بشین تا بیام
_عوضیییییی
+بشین دیگه دیر شد
_اییییییش
نشستی رفتین برای عکس برداری چون هم تو خیلی معروف بودی هم اون رفتین یه جای خیلی شیک کلی خبرنگار دورتون بودن
_درست بمون خب دکمه کتت رفت کمرممم
+به من چه تو خودتو چسبوندی به من
_مرضضضض
+گرفتییی
(ده دقیقه بعد)
$یا یه شکل میمونین بدون هیچ حرفی یا با همین دوربین سیاهتون کنمممم بسههههههه
یه شکل موندین که به زور یه عکس هم گرفتین تو اون عکس باید لبای هم رو می بوسیدین که وقتی اون عکس بردار رو با قیافه وحشتناک دیدین ساکت شدین
داشتین میرفتین سمت محضر که یهو...
شوگا پایین منتظرش بود رفت کنارش منتظر موند تا درو باز کنه ولی شوگا رفت و خودش سوار شد
_چندش بی احساس😐😒
+شنیدمااا خودتی
_اصن گفتی بشنوی
+کم زر بزن دیگه بیا بشین
_(نگاه نفرت)
+چیه نکنه منتظر موندی درو برات باز کنم؟(پوزخند)اره بشین تا بیام
_عوضیییییی
+بشین دیگه دیر شد
_اییییییش
نشستی رفتین برای عکس برداری چون هم تو خیلی معروف بودی هم اون رفتین یه جای خیلی شیک کلی خبرنگار دورتون بودن
_درست بمون خب دکمه کتت رفت کمرممم
+به من چه تو خودتو چسبوندی به من
_مرضضضض
+گرفتییی
(ده دقیقه بعد)
$یا یه شکل میمونین بدون هیچ حرفی یا با همین دوربین سیاهتون کنمممم بسههههههه
یه شکل موندین که به زور یه عکس هم گرفتین تو اون عکس باید لبای هم رو می بوسیدین که وقتی اون عکس بردار رو با قیافه وحشتناک دیدین ساکت شدین
داشتین میرفتین سمت محضر که یهو...
۳۷.۶k
۰۵ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.