انتقالی پارت ۲۱
بوسیدمش بعد از ده ثانیه فهمیدم چیکار کردم و سریع ازش جدا شدم که خودش منو گرفت و ادامه داد
(خونه)
+سلام مامان من اومدم
م/ت:سلام پس تهیونگ کو؟
+حوصله نداشت بهش گفتم بره خونه
م/ت:باشه
+عه سلام بابا خونه ای؟
ب/ت:سلام اره بیا بشین
+باشه
ب/ت:ببین ا/ت سهام من داره افت میکنه و از اون طرف یک شرکت دیگه هم اینطوریه صاحب اون شرکت یه پسر داره و از اونجایی که سهام شرکت اونا هم داره افت میکنه تو با پسر اون ها باید ازدواج کنی تا سهام هیچکدوم افت نکنه
+اما من یه پسر رو دوست دارم(منظورش تهیونگه)
ب/ت:این ازدواج برای یکساله و نظر تو هم مهم نیست این یک ازدواج اجباریه مهم هم نیست چند سالته تا کسی رو دوست داری
+اما
ب/ت:نمیخوام چیزی بشنوم
خیلی عصبی شدم رفتم توی اتاقم و در رو محکم بستم چرا این بدبختی ها فقط سر من میاد اه
(خونه)
+سلام مامان من اومدم
م/ت:سلام پس تهیونگ کو؟
+حوصله نداشت بهش گفتم بره خونه
م/ت:باشه
+عه سلام بابا خونه ای؟
ب/ت:سلام اره بیا بشین
+باشه
ب/ت:ببین ا/ت سهام من داره افت میکنه و از اون طرف یک شرکت دیگه هم اینطوریه صاحب اون شرکت یه پسر داره و از اونجایی که سهام شرکت اونا هم داره افت میکنه تو با پسر اون ها باید ازدواج کنی تا سهام هیچکدوم افت نکنه
+اما من یه پسر رو دوست دارم(منظورش تهیونگه)
ب/ت:این ازدواج برای یکساله و نظر تو هم مهم نیست این یک ازدواج اجباریه مهم هم نیست چند سالته تا کسی رو دوست داری
+اما
ب/ت:نمیخوام چیزی بشنوم
خیلی عصبی شدم رفتم توی اتاقم و در رو محکم بستم چرا این بدبختی ها فقط سر من میاد اه
۴.۹k
۱۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.