عشق جوانه زده 🌱در نفرت 🥀🍁🌾

#part_1
من توی یه سازمان مخفی کار میکنم بزارید اصلاح کنم من رییس اونجام اسم این سازمان سازمان سایه ها یا همون پناهندگان سایه است بجز ما دو سازمان مخفی دیگه هم هست سازمان نقاب داران و جغد ها ما در سایه ها زندگی میکنیم و نقابداران نقاب دارن و جغد ها همه چیشون شبیه جغد شنل هاشون از پر جغد ماسک هایی شبیه جغد چاقو هایی و...من باید اینم اضافه کنم که هیچ وقت این سه سازمان به رو نمیشه در کنار هم دید چون هر کدوم قانون و عقاید متفاوت دارند اسم ارتش اصلی ما ارتش قاتلینه ما فقط ارتش اصلی داریم ما پشت کوه ها بلند و پر از تله برای مردم دنیا یه جای امن ساختیم هرکسی که وارد اینجا میشه دیگه خارج نمیشه یا میمیره یا جزوی از اینجا میشه اونا بین این دو راه یکی رو انتخاب میکنن اوایل قرن 15 یه جنگ جهانی بپا شد که باعث به وجود امدن این سه سازمان شد سازمان ها باهم متحد شدند ولی سازمان سایه ها یک قدم از اونا جلو تر بود پس یه شهر ساخت مردمی که حاظر بودند در امنیت زندگی کنن و کشور های خود را ول کنند را به اونجا برد و براشون زندگی ای در رفاه و ارامش ساخت بعد از خوابیدن جنگ طولی نکشید که پیمان این سه سازمان از بین رفت ریاست همینجوری بین نسل های هر رئیس میگشت تا به من رسید امروز روز تاج گذاری منه روزی که من به تاج و تخت میرسم میشم رییس این شهر بزرگ و ملکه. اوه ببخشید من خودم رو معرفی نکردم اسم من کاترین است کاترین سالواتوره اره من از نسل سالواتوره هستم خاندان قاتل خاندانی عجیب که قوانین خاصی دارد خانواده ی من از پنج برادرم و دو خواهرم با شش دوستانم و مادر و پدرم تشکیل میشود درست که شش دوستانم از خانواده ی سالواتوره نیستند ولی برای من جزوی از خانودم هستند

_کاترین
&اوه مایکل
_وقتشه
&الان میام
_سریع
&باشه

خب فکر کنم با اولین برادرم مایکل اشنا شدید اسم کاملش مایکل سالواتور است من باید هرچه سریعتر به محل تاج گذاری برم