پارت ۱۸
پارت ۱۸
× اخه کوک از تو بعید تیست قراره چیکار کنی
_ نه من قول دادم
×باشه ببینیم چی میشه
از شانسمونه کای هم اومده بود
# کوک ببین کای هم اومده. من میترسم
_ نه نترس کاری کنه با من طرفه
# عه عوضی به رزی هم نگاه میکنه وایستا
_ نرو جنی
دیگه دیر شده بود
# هی عوضی به من نگاه کنی اشکال نداره ولی چرا چشمای کثافتت به طرف رزی میره هاااا؟
کای اومد جلوی جنی
کای: چیکار کنم خب خوشگلید
یه سیله به صورت کای زدم
# گمشو چشماتو به دخترای دیگه بدوز وگرنه به پلیس میگم
کای : هنوز با شما دوتا کار زیاد داریم( زیر لب)
# اونوقت منم کارتو یکسره تموم میکنم عوضی حالا گمشو برو اون طرف
رزی ویو
دیدم جنی داره میگه که کای به من نگاه نکنه پس رفتم کنار جنی و دستشو کشیدم اونور
+ ببین جنی تو مگه به چه سنی رسیدی که میخوای با یه پسر سر نگاه کردن به من و تو دعوا کنی؟
# ببین یه تشکرم از من نمیکنی که نگرانتم الانم داری بحث قبلو به رخم میکشی واقعا دوست خوبی هستی واقعااا ممنون ازت
تهیونگ ویو
دیدم رزی یکم از حرفش پشیمون شده رفتم بغلش کردم
× ولش کن اون هنوز ۱۵ سالشه وقتی ۱۷ سالش بشه درکت میکنه. به کوک میگم مواظب حرفای جنی باشه که به رزیم چیزی نگه
رزی خندید گفت
+ زیادی داری نازمو میکشی ها
×خیلی خوب میکنم پس
جونگ کوک ویو
دیدم جنی رفته یه طرف همینطوری داره یکی از شراب های ۲۰ درصد رو میخوره نمیدونم چرا چون اون همیشه ۷۰ درصدی میخوره
_ چیزی شده جنی؟
# نه نشده ولش کن تو برو پیش تهیونگ اینا منم الاناس که بیام
_ باشه ولی مواظب باش
رفتم پیش تهیونگ و رزی
×به این بچه کوچولوت بگو رزیمو ناراحت نکنه وگرنه با من طرفه
_ ببین من کامل دعوا رو دیدم مشکل تو جنی نیست
×نه پس تو رزیه؟
کای ویو..........
(the end)
× اخه کوک از تو بعید تیست قراره چیکار کنی
_ نه من قول دادم
×باشه ببینیم چی میشه
از شانسمونه کای هم اومده بود
# کوک ببین کای هم اومده. من میترسم
_ نه نترس کاری کنه با من طرفه
# عه عوضی به رزی هم نگاه میکنه وایستا
_ نرو جنی
دیگه دیر شده بود
# هی عوضی به من نگاه کنی اشکال نداره ولی چرا چشمای کثافتت به طرف رزی میره هاااا؟
کای اومد جلوی جنی
کای: چیکار کنم خب خوشگلید
یه سیله به صورت کای زدم
# گمشو چشماتو به دخترای دیگه بدوز وگرنه به پلیس میگم
کای : هنوز با شما دوتا کار زیاد داریم( زیر لب)
# اونوقت منم کارتو یکسره تموم میکنم عوضی حالا گمشو برو اون طرف
رزی ویو
دیدم جنی داره میگه که کای به من نگاه نکنه پس رفتم کنار جنی و دستشو کشیدم اونور
+ ببین جنی تو مگه به چه سنی رسیدی که میخوای با یه پسر سر نگاه کردن به من و تو دعوا کنی؟
# ببین یه تشکرم از من نمیکنی که نگرانتم الانم داری بحث قبلو به رخم میکشی واقعا دوست خوبی هستی واقعااا ممنون ازت
تهیونگ ویو
دیدم رزی یکم از حرفش پشیمون شده رفتم بغلش کردم
× ولش کن اون هنوز ۱۵ سالشه وقتی ۱۷ سالش بشه درکت میکنه. به کوک میگم مواظب حرفای جنی باشه که به رزیم چیزی نگه
رزی خندید گفت
+ زیادی داری نازمو میکشی ها
×خیلی خوب میکنم پس
جونگ کوک ویو
دیدم جنی رفته یه طرف همینطوری داره یکی از شراب های ۲۰ درصد رو میخوره نمیدونم چرا چون اون همیشه ۷۰ درصدی میخوره
_ چیزی شده جنی؟
# نه نشده ولش کن تو برو پیش تهیونگ اینا منم الاناس که بیام
_ باشه ولی مواظب باش
رفتم پیش تهیونگ و رزی
×به این بچه کوچولوت بگو رزیمو ناراحت نکنه وگرنه با من طرفه
_ ببین من کامل دعوا رو دیدم مشکل تو جنی نیست
×نه پس تو رزیه؟
کای ویو..........
(the end)
۳.۱k
۲۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.