Pt46
از زبان یونگی} دیگه مثل دیشب عصبی نبودم ولی نمیدونم چرا ی دفعه ذگ غیرتم زد بیرون . همه ساکت اروم بودن ک ی دفعه صدا معدم بلند شد [صدای معده در حال غار غور کردن] ا/ت:از پری روز که از خونه ضغرا کبرا خانم اومدیم حلوا داریم تو یخچال عباس اقا: اره بابا زن ی چیز بیار بخوریم این خاله خانم شما ک دیشب شام عیچی نداد ما بخوریم اعظم خانم: خاعرم این همه غذا پخته بود تو اون وسط روزه گرفته بودی عباس اقا: د اخه دامادم کل دیس ریخ تو شیکم تو این دختره پدرام در حالی ک هنوز داره شونه های یونگی ماساژ میده از تو جیبش ی دونه گیلاس از اونایی که دیشب چیده بود در میاره میدع یونگی: بخور حلاله از دستش گرفتم گذاشتم تو دهنم یونگی: اهههه عوققق پدرام: چیشد یونگی: اه اه اه اه اه توش کرم بود پدرام: عه یونگی: ارع ا/ت بلند شد رف تو اشپز خونه زیر سفرع اورد پهن کرد ا/ت: اش گذاشتم گرم شه تا اون اماده شه بیاید ی نون ماستی بخورید پدرام: بازم اش اعظم خانم: اره همون اش لبو ک صغرا دادع عباس اقا: 😐 پدرام: بابا این اشه پر از باده نزار بابا بخوره اون شب تو مستراب حیاط گیر کرده بود ونو مجبور کرد تا صب مثل اسفنج مستراب بسابم ا/ت: منم مجبور کرد کل حیاط بسابم عباس اقا: حقتون بود تا شما دوتا خاعر برادر باشین دیگ از من سواستفاده نکنید پول مول بگیرید یونگی:اش کی اماده میشه من خابم میاد پدارم : عه تازه ساعت 2بعد از ظهر چ جوری خوابت میاد ا/ت: باو این میگیره ده ساعت میخوابه یونگی: هوی هنوز کار دیشبت یادم نرفته ا/ت: ب من چ مگه من گفتم اون یارو پاشه بیاد اونجا پدرام:ا/ت ا/ت: چیه پدرام:میخوام ی چیزی بگم از حسودی بترکی ا/ت: چی پدرام: میدونی شوکب دختر خاله خانم ا/ت: خب پدرام: رو پسر حسین شاتری محل کراش داره ا/ت: خب؟ پدرام: اها الان داری میگی ب چپتم نیس ا/ت: من خودم بهترین شوهر دنیا رو دارم دل همتون بسوزه من: خیلی گاوی یونگی: من بهترین شوهر دنبام یا داری خرم میکنی؟ ا/ت: خر این پسره قالتاقته قالتاقته ک برگشته ب تو گفته من رو این یارو کراشم اعظم خانم : بیا بیا اش امادس یونگی: من قبلش ی سر برم ماشین لباس شوییمو تخیله کنم اعظم خانم:برو مادر بلند شدم رفتم سمت دس ب اب دستگیره رو کشیدم پایین ک ی دفعه جیغ کشیدمممم یونگی: خاک ب سرممممممممممممممممممم
۱۰.۳k
۱۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.