پسر دایی پارک
پارت۱۱
در با شتاب باز شد و جیمین و کوک اومد تو جیمین شروع کرد به زدن معلم کوک هم منو بغل کرد
کوک: خوبی؟اون عوضی که کاری باهات نکرد؟
+ن…نه
یهو یاد اومد که لخ/ت توی بقلشم
لپام از شدت خجالت سرخ شد کوک هم فهمید و چشماشو بست و گفت
کوک:من نگاه نمیکنم تو لباستو بپوش
+ممنون
لباسمو پوشیدم رفتم بیرون همه ی بچه ها اومده بودن اونجا جیمین و کوک اومدن بیرون
_تو خوبی ؟اون عوضی رو من میکشم
+تمومش کن تموم شد
_چطور تمومش کنم ها(عصبانی)
_اون عوضی داشت بهت تج/اوز میکرد (عصبانی )
کوک:جیمین راست میگه باید به اون عوضی چنان درسی داد که یادش نره(عصبانی )
مدیر : اینجا چه خبره ؟
_اقای مدیر ،معلمتون داشت به خانوم جئون تج/اوز میکرد
مدیر :چی؟
کوک: اگر ما دیر تر رسیده بودیم معلوم نبود الان چی میشد
مدیر:باشه شما ها امروز زود تر برید خونه من خودم حلش میکنم
+باشه
کوک:بیاید با ماشین من بریم
_باشه
رفتیم توی ماشین
_موچی کوچولو؟ خوبی ؟
+نه(بغض)
_چرا؟
+اون عوضی اولین بو/سمو ازم گرفت(گریه )
کوک:……………
_______________
گایز حمایت کنید 💕
شرایط:
نداره😂
در با شتاب باز شد و جیمین و کوک اومد تو جیمین شروع کرد به زدن معلم کوک هم منو بغل کرد
کوک: خوبی؟اون عوضی که کاری باهات نکرد؟
+ن…نه
یهو یاد اومد که لخ/ت توی بقلشم
لپام از شدت خجالت سرخ شد کوک هم فهمید و چشماشو بست و گفت
کوک:من نگاه نمیکنم تو لباستو بپوش
+ممنون
لباسمو پوشیدم رفتم بیرون همه ی بچه ها اومده بودن اونجا جیمین و کوک اومدن بیرون
_تو خوبی ؟اون عوضی رو من میکشم
+تمومش کن تموم شد
_چطور تمومش کنم ها(عصبانی)
_اون عوضی داشت بهت تج/اوز میکرد (عصبانی )
کوک:جیمین راست میگه باید به اون عوضی چنان درسی داد که یادش نره(عصبانی )
مدیر : اینجا چه خبره ؟
_اقای مدیر ،معلمتون داشت به خانوم جئون تج/اوز میکرد
مدیر :چی؟
کوک: اگر ما دیر تر رسیده بودیم معلوم نبود الان چی میشد
مدیر:باشه شما ها امروز زود تر برید خونه من خودم حلش میکنم
+باشه
کوک:بیاید با ماشین من بریم
_باشه
رفتیم توی ماشین
_موچی کوچولو؟ خوبی ؟
+نه(بغض)
_چرا؟
+اون عوضی اولین بو/سمو ازم گرفت(گریه )
کوک:……………
_______________
گایز حمایت کنید 💕
شرایط:
نداره😂
۶.۷k
۲۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.