سناریو از لینو :پارت ۲
سناریو از لینو :پارت ۲
لینو و اعضا پایین منتظر من بودن
دیدم لینو با یه باکس پر از شکلات و یه جعبه ست گردنبند و گوشواره آمد طرفم و گفت بیبی سالگرد ازدواجمون مبارک .
بغلم کرد و داخل هوا چرخوند . بعدش که منو روی زمین گذاشت روی میز یه کیک شکلاتی دیدم . رفتم و یه چاقو اوردم و کیک رو بریدم و به اعضا و لینو دادم
خودمم یکم ازش خوردم .
بعد از دو سه ساعت اعضا از من و لینو خداحافظی کردن و رفتن . بعد از رفتن اعضا لینو اومد طرفم و لباشو گذاشت رو لبام
بعد از ۵ دقیقه ازم جدا شد .
+بیبی لبات خیلی خوشمزه ان
_عشقم خیلی دوست دارم
+منم همینطور .
پایان
امید وارم خوشتون اومده باشه.✨💜
لینو و اعضا پایین منتظر من بودن
دیدم لینو با یه باکس پر از شکلات و یه جعبه ست گردنبند و گوشواره آمد طرفم و گفت بیبی سالگرد ازدواجمون مبارک .
بغلم کرد و داخل هوا چرخوند . بعدش که منو روی زمین گذاشت روی میز یه کیک شکلاتی دیدم . رفتم و یه چاقو اوردم و کیک رو بریدم و به اعضا و لینو دادم
خودمم یکم ازش خوردم .
بعد از دو سه ساعت اعضا از من و لینو خداحافظی کردن و رفتن . بعد از رفتن اعضا لینو اومد طرفم و لباشو گذاشت رو لبام
بعد از ۵ دقیقه ازم جدا شد .
+بیبی لبات خیلی خوشمزه ان
_عشقم خیلی دوست دارم
+منم همینطور .
پایان
امید وارم خوشتون اومده باشه.✨💜
۱۰.۸k
۲۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.