عشق یهوییpart 17
*ا/ت ویو*
رفتیم دم در ایفون زدیم بعد منتظرموندیم یهو دیدم یه دختر با موهای مشکی کوتاه با چند تا تار بتفش اومد ودر رو باز کرد وگفت: بفرمایین
یهو بادیگارد ها دختره رو کشیدن کنار وبا پا لگد زدن تو در منم رفتم با ۲ تا از بادیگاردا تو و۲ تاشون رفتن اون دختره رو گرفتن منم رفتم با بادیگارد ها جدا شدیم هرکی رفت یجا رفتم توی یه اتاق
دیدم تهیونگ روی یه صندلی نشسته ودست وپاهاش بستن
تهیونگ:ا/ت
ا/ت:تهیونگمممم
بعد سریع رفتم دست وپاهاش رو باز کردم وبه بادیگاردها گفتم:۲تاییتون این زن دستتون باشه تا میدونم باهاش چیکارکنم
*نیکا ویو*
داشتم تو ذهنم فکر میکردم که بعد چیکار کنم(یعنی نقشه بکشه)
*پایان*
بنظرتون میخواد چیکار کنه🧸
رفتیم دم در ایفون زدیم بعد منتظرموندیم یهو دیدم یه دختر با موهای مشکی کوتاه با چند تا تار بتفش اومد ودر رو باز کرد وگفت: بفرمایین
یهو بادیگارد ها دختره رو کشیدن کنار وبا پا لگد زدن تو در منم رفتم با ۲ تا از بادیگاردا تو و۲ تاشون رفتن اون دختره رو گرفتن منم رفتم با بادیگارد ها جدا شدیم هرکی رفت یجا رفتم توی یه اتاق
دیدم تهیونگ روی یه صندلی نشسته ودست وپاهاش بستن
تهیونگ:ا/ت
ا/ت:تهیونگمممم
بعد سریع رفتم دست وپاهاش رو باز کردم وبه بادیگاردها گفتم:۲تاییتون این زن دستتون باشه تا میدونم باهاش چیکارکنم
*نیکا ویو*
داشتم تو ذهنم فکر میکردم که بعد چیکار کنم(یعنی نقشه بکشه)
*پایان*
بنظرتون میخواد چیکار کنه🧸
۱۱.۵k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.