دو پارتی از یونگی p¹
بارون قطره قطره موهای مشکی و پوست سفید پسر رو لمس میکرد ، دو رنگ متضاد در یک قاب.. بی نظیر بود
سیاهی موهاش و سفیدی پوستش ترکیب بی نقصی بود که چهره پسر رو جذاب تر میکرد....
چشم های بادومی مشکی، لبهای خوش فرم، سفیدی پوستش، سیاهی موهاش..
همه این ها در چهره ای سرد و بی روح بود
پسر چشمی چرخوند و با دخترایی که براش ضعف میکردن مواجه شد، ولی بین اونا فقط یه دختر بود که کنار جدول باغچه نشسته بود و کتاب قطور و بلندی میخوند
پسر قدم قدم نزدیک دختر شد: کتابت... اسم کتابت چیه؟
دختر سرش رو از کتاب بیرون آورد وبا لبخند جواب داد: رومئو و ژولیت
پسر با چشمایی که کمی رنگ شادی داشتن ادامه داد: خو.... اسمت چیه؟
دختر انگشتش رو بین کتاب گذاشت و کتاب رو بست : ا.ت... جئون ا.ت و اسم شما؟
پسر موهای پشت سرش رو تکون داد: یونگی..... مین یونگی
ا.ت ادامه داد: هوم... اسمت قشنگه.... مثل چهره ات
سیاهی موهاش و سفیدی پوستش ترکیب بی نقصی بود که چهره پسر رو جذاب تر میکرد....
چشم های بادومی مشکی، لبهای خوش فرم، سفیدی پوستش، سیاهی موهاش..
همه این ها در چهره ای سرد و بی روح بود
پسر چشمی چرخوند و با دخترایی که براش ضعف میکردن مواجه شد، ولی بین اونا فقط یه دختر بود که کنار جدول باغچه نشسته بود و کتاب قطور و بلندی میخوند
پسر قدم قدم نزدیک دختر شد: کتابت... اسم کتابت چیه؟
دختر سرش رو از کتاب بیرون آورد وبا لبخند جواب داد: رومئو و ژولیت
پسر با چشمایی که کمی رنگ شادی داشتن ادامه داد: خو.... اسمت چیه؟
دختر انگشتش رو بین کتاب گذاشت و کتاب رو بست : ا.ت... جئون ا.ت و اسم شما؟
پسر موهای پشت سرش رو تکون داد: یونگی..... مین یونگی
ا.ت ادامه داد: هوم... اسمت قشنگه.... مثل چهره ات
۱۲.۹k
۲۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.