𝔭𝔞𝔯𝔱/𝟗
یونا"مامان لیسا فردا ساعت 9 داره میاد اینجا ای خیلی خوبه"
مامان"آره خوبه دیگه دلیلی برای غر زدن رفتن به کره نداری"
با حرف مامان مکثی کردم درسته اما هیجا بهتر کشور خود آدم نیست
یونا"درسته اما هیجا رو به کره ترجیح نمیدم"
داشتم برا مامان خط و نشون مکشیدم نفسای یکی نزدیک به گوشم و حس کردم و بلافاصله صداشو
بابا"عحیبه دخترمو سرحال میبینم"
یکم خودمو عقب کشیدمو به بابا نگاه کردم که لبخندی زد و منم با دهنی با بنا گوش باز شده گفتم "لیسا فردا میاد اینجا"
با لبخندی برام زد و" او خدا خیرش بده شاید نق نقای تو کمتر شد "
نگاهی به بابا کردم "به مامان گفتم به شماهم میگم من هیچی و به کره و خونه مدرسه و دوستام تو کره ترجیح نمیدم"
طولي نکشید که صدای مردونه اش رو که با یه ابرو بالا از پله ها پایین میوند شنیدم جیمین" مطمئنی رفتن به کره رو ترجیح میدی؟ "
متعجب شده بودم منظورش چی بود سوالی نگاش کردم که ابروی بالا انداخت و بدون اهمیتی رفت سمت هانا
بوس سطحی به لبش زد که چشمامو براش ریز کردم و پوفی کشیدم
این عمومه یا دشمنم چشه
مامان"آره خوبه دیگه دلیلی برای غر زدن رفتن به کره نداری"
با حرف مامان مکثی کردم درسته اما هیجا بهتر کشور خود آدم نیست
یونا"درسته اما هیجا رو به کره ترجیح نمیدم"
داشتم برا مامان خط و نشون مکشیدم نفسای یکی نزدیک به گوشم و حس کردم و بلافاصله صداشو
بابا"عحیبه دخترمو سرحال میبینم"
یکم خودمو عقب کشیدمو به بابا نگاه کردم که لبخندی زد و منم با دهنی با بنا گوش باز شده گفتم "لیسا فردا میاد اینجا"
با لبخندی برام زد و" او خدا خیرش بده شاید نق نقای تو کمتر شد "
نگاهی به بابا کردم "به مامان گفتم به شماهم میگم من هیچی و به کره و خونه مدرسه و دوستام تو کره ترجیح نمیدم"
طولي نکشید که صدای مردونه اش رو که با یه ابرو بالا از پله ها پایین میوند شنیدم جیمین" مطمئنی رفتن به کره رو ترجیح میدی؟ "
متعجب شده بودم منظورش چی بود سوالی نگاش کردم که ابروی بالا انداخت و بدون اهمیتی رفت سمت هانا
بوس سطحی به لبش زد که چشمامو براش ریز کردم و پوفی کشیدم
این عمومه یا دشمنم چشه
۷۴.۳k
۰۱ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.