عشق بی پروا پارت۱۹
دیانا:رسیدیم بام با ارسلان نسسته بودیم رو صندلی و داشتیم خوراکی میخوردیم که من بعد از خوردن خوراکی صرمو گذاشتم رو شونه ی ارسلان
دیانا:ارسلااان
ارسلان:جانم
دیانا:میشه بریم دریا
ارسلان:دورت بگردم امروز نه ولی ۳ روز دیگه خودم میبرمت
دیانا:باشه قول
ارسلان:قول
نیم ساعت گذشت دیانا خوابش برد گذاشتمش تو ماشین بردمش خونه گذاشتمش رو تخت رفتم یکم کار داشتم برای شرکت داشتم انجام میدادم که
دیانا: .........
دیانا:ارسلااان
ارسلان:جانم
دیانا:میشه بریم دریا
ارسلان:دورت بگردم امروز نه ولی ۳ روز دیگه خودم میبرمت
دیانا:باشه قول
ارسلان:قول
نیم ساعت گذشت دیانا خوابش برد گذاشتمش تو ماشین بردمش خونه گذاشتمش رو تخت رفتم یکم کار داشتم برای شرکت داشتم انجام میدادم که
دیانا: .........
۴.۲k
۱۹ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.