رمان ماه تاریک پارت ۱۵
صدف:اوکی خب همین الانم که ۲ ساله با کامران داداشیم مثل دانیال سربه سرش میزارم به کسیم ربطی نداره سوما رو کول هرکی بخوام میرم تا وقتی خودش مشکل نداره شیلا خانوم لطفا خفه
شیلا:هوی درست صحبت کنااا گراززز
صدف:چجوری حرف بزنم الاغغغ
شیلا:نمیبینی داری دانیالو له میکنی
دانیال:دخترا دخترااا اروم
+دانیال من اگه الان مزاحمتم یا دارم لهت میکنم بگو ناراحت نمیشم
-نه بابا تو خیلی سبکی حالا هم شما دوتا اصن کلا که به شما ربطی نداره بعدشم تا خودم هستم نمیخوام دربارم زر بزنید
صدف:....اه دخترای رو مخ ولی دانیال خوب جوابشونو داد زبونشونو کردن تو کو*** بعدشم راهشو کشیدو همینطور که من کولش بودم رفت
دانیال:چقدر رو مخ هرکیم بخوایم کول کنیم باید از اینا احازه بگیریم ایش
صدف:عههه میگم دانیال مرسی
+برای؟
-همه چی
+چی مثلا؟
-اینکه هم گروهیم شدی نزاشتی شیشه بیوفته رو سرم کمکم کردی پشتمو گرفتی کولم کردی اون دختررو سوزوندی الانم با وجود دستت داری منو که هر دو پام سالمه میبری کلاس
+اولا مجبور بودم هم گروهیت شم😂دوما اگه نمیگرفتمش تو الان اینجا نبودی..سوما دستم درد نمیکنه و چهارمن پاهات سالم نیست
-چطور
+سوزن رفته تو پای چپت
-می بهت گفت؟
+کامران
-عجب گاویه
+خب کدوم وری برم؟
-راست بعدش مستقیم بعد از سه تا کلاس بپیچ چپ
+اوکی
-چرا اومدی این مدرسه
+چرا نیام؟
-اخه وسط سال؟
+خب ...
-اخراج شدی؟
+نه بابا فقط خارج بودم اونجا درس میخوندم
-اها...چیزه من سنگین نیستم جدی؟
+نه واقعا....خب رسیدیم
ویو صدف
از کولش اومدم پایین رفتم تو کلاس که یادم رفت...برگشتم..
-مرسی خیلی خوش گذشت...کلاس تو کدوم طرفی
+پشتت
-اینجا که کلاس منه
+منم اینجام
-عه واقعا؟
+بلی برو تو....کجا میشینی
-دم پنحره اون پشت
+اوکی برو منم همونجا میشینم
شیلا:هوی درست صحبت کنااا گراززز
صدف:چجوری حرف بزنم الاغغغ
شیلا:نمیبینی داری دانیالو له میکنی
دانیال:دخترا دخترااا اروم
+دانیال من اگه الان مزاحمتم یا دارم لهت میکنم بگو ناراحت نمیشم
-نه بابا تو خیلی سبکی حالا هم شما دوتا اصن کلا که به شما ربطی نداره بعدشم تا خودم هستم نمیخوام دربارم زر بزنید
صدف:....اه دخترای رو مخ ولی دانیال خوب جوابشونو داد زبونشونو کردن تو کو*** بعدشم راهشو کشیدو همینطور که من کولش بودم رفت
دانیال:چقدر رو مخ هرکیم بخوایم کول کنیم باید از اینا احازه بگیریم ایش
صدف:عههه میگم دانیال مرسی
+برای؟
-همه چی
+چی مثلا؟
-اینکه هم گروهیم شدی نزاشتی شیشه بیوفته رو سرم کمکم کردی پشتمو گرفتی کولم کردی اون دختررو سوزوندی الانم با وجود دستت داری منو که هر دو پام سالمه میبری کلاس
+اولا مجبور بودم هم گروهیت شم😂دوما اگه نمیگرفتمش تو الان اینجا نبودی..سوما دستم درد نمیکنه و چهارمن پاهات سالم نیست
-چطور
+سوزن رفته تو پای چپت
-می بهت گفت؟
+کامران
-عجب گاویه
+خب کدوم وری برم؟
-راست بعدش مستقیم بعد از سه تا کلاس بپیچ چپ
+اوکی
-چرا اومدی این مدرسه
+چرا نیام؟
-اخه وسط سال؟
+خب ...
-اخراج شدی؟
+نه بابا فقط خارج بودم اونجا درس میخوندم
-اها...چیزه من سنگین نیستم جدی؟
+نه واقعا....خب رسیدیم
ویو صدف
از کولش اومدم پایین رفتم تو کلاس که یادم رفت...برگشتم..
-مرسی خیلی خوش گذشت...کلاس تو کدوم طرفی
+پشتت
-اینجا که کلاس منه
+منم اینجام
-عه واقعا؟
+بلی برو تو....کجا میشینی
-دم پنحره اون پشت
+اوکی برو منم همونجا میشینم
۲.۷k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.