P18

P18
ویو یونگی
سولهی. بسهههههه*داد*
بعد داد سولهی همه ساکت شدن ولی من کرمم گرفت و گفتم: انقد جیغ جیغ نکن سرم رفت چرا داد میزنی
سولهی. اوپا؟
یونگی. ها!
سولهی. این پچه روول کن انقد اذیتش نکن گناه داره اون چیزی درباره اونی که تو میخوای و دنبالشی نمیدونه
یونگی شما مگه نمیخواستین برین باندا تون؟
همه. بجز سپ. چرا
یونگی. خب پس برین
سولهی. اذیتش نمیکنی؟
یونگی. نه میخوام ببرمش پاساژ براش لباس و وسایل لازمشو بخرم
جیمین. هیونگ مطمئن باشیم
زونگی. اره بابا برین دیگهههه
ماجون. خیلی خب مارفتیم، اذیتش کنی من میدونم و تو فهیدی؟
یونگی. اوهوم
نامجین تهکوک جیمین و سولهی. بای بای سنجاب کوچولو
هوپی. بای بای
یونگی. برو اماده شو بریم پاساژ هوپی. ولی....
یونگی. مخالفت ممنوع
هوپی. اوهوم
جیهوپ رفت بالا منم به جونگبین زنگ زدم تا معروف ترین پاساژ کره رو برای امروز بخره
بعد 10 مین اومد بیرون با ی لباس تنگ و کمی باز که بعد دیدنش کمی عصبی شدم چون قرار بود با این لباس بیاد پاساژ
هوپی. اینا رو رو تخت دیدم تو گذاشتی برام؟
اخخخخ. جیمین بگم چیکارت کنن تا با اعصاب من بازی نکنی؟
یونگی. بیا بریم ی لباس دیگه بهت بدم اینارو جیمین گذاشته تا حرص منو در بیاره
هوپی. براچی؟
یونگی. برای اینکه من از لباس باز و تنگ بدم میاد
هوپی. اوهوم



بفرمایید اینم دوتا پارت میدونم طولانی نشد ولی نخواستم منتظرتون بزارم