♡pt: ¹⁴ ♡I am not your toy
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تیهونگ: پس مجبورم نکن هی تکرار کنم مثل بچه آدم هرکاری میگم انجام بده
ا/ت: اگه کار خوبی بود چرا که نه تو میخوای زیر خوابت بشم «با داد»
تیهونگ:مگه دخترا بجز زیر خواب بودن به درد دیگه ای هم میخورن«با داد»
ا/ت: واقعا واسه مغز فاسدت متاسفم کی هر ماه درد خیلی بدی رو تحمل میکنه هااا کی باعث میشه پدر بشی کی درد بچه به دنیا آورد رو میکشه هاااا فکردی چونکه فقط کار میکنید خیلی سختی میکشید
تیهونگ: میرم بیرون
تیهونگ ویو:
رفت کنار و منم رفتم بیرون حرف هاش واقعا راست بود ولی خب من از وقتی اینطور شدم که یه دختر وارد زندگیم شد غضیه از این قراره که من 1سال پیش خیلی ادم معمولی بودم و اصلا تو این فازا که دخترا فقط زیر خوابن نداشتم تا اینکه یه با یه دختر آشنا شدم اون همش بهم میگفت که دوستم داره منم باور کرده بودم که ایکاش نمیکردم تا اینکه یه روز بدون اینکه خبر بدم رفتم دم خونشون خب از قبل کیلید داشتم ولی جنی اینو نمیدونست رفتم داخل ولی چیزی که نباید میدیدم رو دیدم اون داشت بهم خیانت میکرد چیزی که شندیدم رو هیچ وقت از یاد نمیبرم «اون پسره احمق نمیدونه فقط دنبال اموالشم»
اینطور بود که دیگه انقدر که بد افسردگی گرفته بودم هیچی به مخم نمیرسید تا اینکه با خودم دیگه این اسم رو روی هر دختری گذاشتم(هرزه) از اون موقع به بعد فقط برای زیر خواب بودنم میاوردمشون ولی این دختر مثل اونا نیست این تقلا میکنه ولی اونا تازه خوشحال میشدن بیخیال ولی من هنوز همون سنگی هستم که بودم و هنوزم برای زیر خواب بودنم اوردمش اینجا این دختر رو
رفتم از پله ها پایین و رفتم نشستم رو صندلی و سرم رو روی میز گذاشتم و کم کم پلک هام سنگین شد و خوابم برد
ا/ت ویو:
وقتی رفت تصمیم گرفتم بدون اینکه بیشتر کاری کنم که عصبی بشه مثل بچه آدم بشینم سر جام
اومدم پایین تخت و یه بالشت رو توی دستام گرفتم وسرم رو روی بالشت گذاشتم و کم کم پلکام سنگین شد و خوابم برد
تیهونگ ویو:
وقتی بیدار شدم کمی تار میدیدم کمی چشمام رو مالیدم و وقتی تونستم درست ببینم ذهنم به کار افتاد دختره حتما فرار کرده در اتاق رو باز گذاشته بودم شت بدو بدو رفتم دم اتاقش و درو باز کردم ولی به جای اینکه جای خالیش رو ببینم دیدم خیلی کیوت روی بالشتی که دستشه خوابیده نگاهی به ساعت دستم کردم دیدم ساعت 9هست دستمو زدم به شونه دختر که سری مثل برق از جاش پرید
ا/ت: هاا چی چی شده اینجا کجاس
تیهونگ: اولن اینکه سلام دومن اینکه بلندشو بریم پایین غذا بخورم سومن اینجا خونه منه
ا/ت: ا.. اها
تیهونگ ویو: از زیر بالش گرفتم بلندش کردم و به سمت دستشویی بردمش
ا/ت: میشه برم حموم
تیهونگ: اگه لفطش بدی میام داخل
ا/ت: ن.. نه قصم میخورم سری میام بیرون
تیهونگ: باشه پس من میرم پایین
ا/ت: باش
ا/ت ویو:
رفتم داخل حموم لباسم رو از تنم جدا کردم و رفتم زیر دوش و موهام رو کمی خیس کردم و کمی شامپو به موهام زدم و خوب شستم و کمی شامپو بدن به خودم زدم بوی خیلی خوبی میداد وقتی بدنم هم شستم توی اینه قدی حمام نگاهی به خودم کردم ولی خدایی اندامم خوبه کمی جلو رفتم و نگاهی به تتوم کردم با اینکه خیلی کوچیک بود ولی خیلی خوشگل بود من روی ترقوه هام یه تتو قلب دارم ولی قلب تو خالی ولی همیشه وقتی لباس هایی بجز یقه اسکی میپوشم میوفته بیرون وای الان تیهونگ عصبی میشه
از حموم اومدم بیرون و با حوله بدنم رو خشک کردم و لباسی روی تخت بود اونو فکنم تیهونگ واسه من گذاشته نوشته ای روش بود
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نوشته:
«این لباس رو برای امشب بپوش نپوشی تنبیه میشی»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وا مگه فقط نمیخوایم شام بخوریم؟
خلاصه اول موهام رو خشک کردم و بعد دوباره به سمت لباس رفتم زیادی باز نیست؟
هوم عیب نداره میپوشم مجبورم پوشیدم و به سمت در رفتم دستگیره رو کشیدم در باز شد هوم رفتم بیرون درو بستم واس خدا با این لباس خیلی معذبم
پسر: هوم چه خانم زیبایی اینجا چیکار میکنید؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اسلاید اول لباس ا/ت
اسلاید دوم تتوی ا/ت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لایک❤🧷 20 عکس پروفایل
کامنت🤍📎 30 عوض شده
فالو💙📎 5 گم نکنید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تیهونگ: پس مجبورم نکن هی تکرار کنم مثل بچه آدم هرکاری میگم انجام بده
ا/ت: اگه کار خوبی بود چرا که نه تو میخوای زیر خوابت بشم «با داد»
تیهونگ:مگه دخترا بجز زیر خواب بودن به درد دیگه ای هم میخورن«با داد»
ا/ت: واقعا واسه مغز فاسدت متاسفم کی هر ماه درد خیلی بدی رو تحمل میکنه هااا کی باعث میشه پدر بشی کی درد بچه به دنیا آورد رو میکشه هاااا فکردی چونکه فقط کار میکنید خیلی سختی میکشید
تیهونگ: میرم بیرون
تیهونگ ویو:
رفت کنار و منم رفتم بیرون حرف هاش واقعا راست بود ولی خب من از وقتی اینطور شدم که یه دختر وارد زندگیم شد غضیه از این قراره که من 1سال پیش خیلی ادم معمولی بودم و اصلا تو این فازا که دخترا فقط زیر خوابن نداشتم تا اینکه یه با یه دختر آشنا شدم اون همش بهم میگفت که دوستم داره منم باور کرده بودم که ایکاش نمیکردم تا اینکه یه روز بدون اینکه خبر بدم رفتم دم خونشون خب از قبل کیلید داشتم ولی جنی اینو نمیدونست رفتم داخل ولی چیزی که نباید میدیدم رو دیدم اون داشت بهم خیانت میکرد چیزی که شندیدم رو هیچ وقت از یاد نمیبرم «اون پسره احمق نمیدونه فقط دنبال اموالشم»
اینطور بود که دیگه انقدر که بد افسردگی گرفته بودم هیچی به مخم نمیرسید تا اینکه با خودم دیگه این اسم رو روی هر دختری گذاشتم(هرزه) از اون موقع به بعد فقط برای زیر خواب بودنم میاوردمشون ولی این دختر مثل اونا نیست این تقلا میکنه ولی اونا تازه خوشحال میشدن بیخیال ولی من هنوز همون سنگی هستم که بودم و هنوزم برای زیر خواب بودنم اوردمش اینجا این دختر رو
رفتم از پله ها پایین و رفتم نشستم رو صندلی و سرم رو روی میز گذاشتم و کم کم پلک هام سنگین شد و خوابم برد
ا/ت ویو:
وقتی رفت تصمیم گرفتم بدون اینکه بیشتر کاری کنم که عصبی بشه مثل بچه آدم بشینم سر جام
اومدم پایین تخت و یه بالشت رو توی دستام گرفتم وسرم رو روی بالشت گذاشتم و کم کم پلکام سنگین شد و خوابم برد
تیهونگ ویو:
وقتی بیدار شدم کمی تار میدیدم کمی چشمام رو مالیدم و وقتی تونستم درست ببینم ذهنم به کار افتاد دختره حتما فرار کرده در اتاق رو باز گذاشته بودم شت بدو بدو رفتم دم اتاقش و درو باز کردم ولی به جای اینکه جای خالیش رو ببینم دیدم خیلی کیوت روی بالشتی که دستشه خوابیده نگاهی به ساعت دستم کردم دیدم ساعت 9هست دستمو زدم به شونه دختر که سری مثل برق از جاش پرید
ا/ت: هاا چی چی شده اینجا کجاس
تیهونگ: اولن اینکه سلام دومن اینکه بلندشو بریم پایین غذا بخورم سومن اینجا خونه منه
ا/ت: ا.. اها
تیهونگ ویو: از زیر بالش گرفتم بلندش کردم و به سمت دستشویی بردمش
ا/ت: میشه برم حموم
تیهونگ: اگه لفطش بدی میام داخل
ا/ت: ن.. نه قصم میخورم سری میام بیرون
تیهونگ: باشه پس من میرم پایین
ا/ت: باش
ا/ت ویو:
رفتم داخل حموم لباسم رو از تنم جدا کردم و رفتم زیر دوش و موهام رو کمی خیس کردم و کمی شامپو به موهام زدم و خوب شستم و کمی شامپو بدن به خودم زدم بوی خیلی خوبی میداد وقتی بدنم هم شستم توی اینه قدی حمام نگاهی به خودم کردم ولی خدایی اندامم خوبه کمی جلو رفتم و نگاهی به تتوم کردم با اینکه خیلی کوچیک بود ولی خیلی خوشگل بود من روی ترقوه هام یه تتو قلب دارم ولی قلب تو خالی ولی همیشه وقتی لباس هایی بجز یقه اسکی میپوشم میوفته بیرون وای الان تیهونگ عصبی میشه
از حموم اومدم بیرون و با حوله بدنم رو خشک کردم و لباسی روی تخت بود اونو فکنم تیهونگ واسه من گذاشته نوشته ای روش بود
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نوشته:
«این لباس رو برای امشب بپوش نپوشی تنبیه میشی»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وا مگه فقط نمیخوایم شام بخوریم؟
خلاصه اول موهام رو خشک کردم و بعد دوباره به سمت لباس رفتم زیادی باز نیست؟
هوم عیب نداره میپوشم مجبورم پوشیدم و به سمت در رفتم دستگیره رو کشیدم در باز شد هوم رفتم بیرون درو بستم واس خدا با این لباس خیلی معذبم
پسر: هوم چه خانم زیبایی اینجا چیکار میکنید؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اسلاید اول لباس ا/ت
اسلاید دوم تتوی ا/ت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لایک❤🧷 20 عکس پروفایل
کامنت🤍📎 30 عوض شده
فالو💙📎 5 گم نکنید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۵۷.۷k
۲۵ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.