فیک: عـ شـ ق نـ ا تـ مـ ام/ UNFINISHED love
فیک: عـشـق نـا تـمـام/ UNFINISHED love
پـارت [9]
سوجون:مامانش شکایت کرده زدی انگشت فاکش رو شکستی
+خب به عنم آدم بود که من کتکش نمیزدم
_آخ چقد اون صحنه خوب بود وقتی سر یکیشون رو میکوبیدی رو میز
+اصلا ازشون خوشم نمیاد که میان نزدیکت میشن و کلی عشوه میرن
_اوم حسودیت شد؟
+م...من؟
+اصن من حسودی میک...نم؟
_اوم اینطوری که معلومه آره
+نخیر
سوجون:چرا جوری رفتار میکنین انگار عاشقین
+*کنترل رو پرت کرد به سمت سوجین و محکم خورد به سرش*
سوجون:مگه من چی گفتمممم
+بابا چرا نمیاد؟
سوجون:اومده بالا خوابه
+عهههههههههههههه
سوجون:من گفتم خوابه تو چرا داد میزنیییی
_کی اومد چرا من نفهمیدم
سوجون:از اونجایی که همش باهم لج میکنین اصن نمیفهمین کی میاد کی میره
+مامان کجاست؟
سوجون:نمیدونم فقط گف میره بیرون
+برم بیدارش کنم دلم براش تنگ شده بود
سوجون:اعصابش خراب شه دست من نیس ها
+نخیرم اون همیشه آرزو داشت یه دختر داشته باشه پس با دخترش خوب رفتار میکنه
_ ههعییی*افسوس پارت³😔👍🏿*
+خبببب من رفتمممم
.
.
.
سوجین*
خیلی ذوق کرده بودم که پدرم برگشته بود چون تو خانواده ای که توش زندگی میکردن تنها کسی که حتی اگه حرف بدی میزدم هیچ کاری نمیکرد اون بود...پدر خودمم خیلی خوب بود ولی چون تو هر ماه فقط یه هفته میتونستم ببینمش نمیتونستم وقت زیادی باهاش بگذرونم...وقتی ده سالم بود خبر فوتش اومد همش گریه میکردم که بعدش مادرم با پدر کوک ازدواج کرد......آروم در رو باز کردم و آروم آروم قدم برمیداشتم نفس عمیقی کشیدم و یدفعه خودم و انداختم روش*منحرف☻️👐🏿*
پ.س:آخخ دخترمم پاشو کمرم درد میکنه
+بابا تو سیکس پک داشتیییی
پ.س:آره خبب
+واووو*از روش پاشد و پیرهن پدرشو زد بالا*
پ.س:هععععییی*افسوس پارت⁴😔👍🏿*
اصن دخترمون چقد راحته😔👐🏿
خبببب اگه از این پارت حمایت بشه یه پارت دیگه امروز میزارم👍🏿☻️
پـارت [9]
سوجون:مامانش شکایت کرده زدی انگشت فاکش رو شکستی
+خب به عنم آدم بود که من کتکش نمیزدم
_آخ چقد اون صحنه خوب بود وقتی سر یکیشون رو میکوبیدی رو میز
+اصلا ازشون خوشم نمیاد که میان نزدیکت میشن و کلی عشوه میرن
_اوم حسودیت شد؟
+م...من؟
+اصن من حسودی میک...نم؟
_اوم اینطوری که معلومه آره
+نخیر
سوجون:چرا جوری رفتار میکنین انگار عاشقین
+*کنترل رو پرت کرد به سمت سوجین و محکم خورد به سرش*
سوجون:مگه من چی گفتمممم
+بابا چرا نمیاد؟
سوجون:اومده بالا خوابه
+عهههههههههههههه
سوجون:من گفتم خوابه تو چرا داد میزنیییی
_کی اومد چرا من نفهمیدم
سوجون:از اونجایی که همش باهم لج میکنین اصن نمیفهمین کی میاد کی میره
+مامان کجاست؟
سوجون:نمیدونم فقط گف میره بیرون
+برم بیدارش کنم دلم براش تنگ شده بود
سوجون:اعصابش خراب شه دست من نیس ها
+نخیرم اون همیشه آرزو داشت یه دختر داشته باشه پس با دخترش خوب رفتار میکنه
_ ههعییی*افسوس پارت³😔👍🏿*
+خبببب من رفتمممم
.
.
.
سوجین*
خیلی ذوق کرده بودم که پدرم برگشته بود چون تو خانواده ای که توش زندگی میکردن تنها کسی که حتی اگه حرف بدی میزدم هیچ کاری نمیکرد اون بود...پدر خودمم خیلی خوب بود ولی چون تو هر ماه فقط یه هفته میتونستم ببینمش نمیتونستم وقت زیادی باهاش بگذرونم...وقتی ده سالم بود خبر فوتش اومد همش گریه میکردم که بعدش مادرم با پدر کوک ازدواج کرد......آروم در رو باز کردم و آروم آروم قدم برمیداشتم نفس عمیقی کشیدم و یدفعه خودم و انداختم روش*منحرف☻️👐🏿*
پ.س:آخخ دخترمم پاشو کمرم درد میکنه
+بابا تو سیکس پک داشتیییی
پ.س:آره خبب
+واووو*از روش پاشد و پیرهن پدرشو زد بالا*
پ.س:هععععییی*افسوس پارت⁴😔👍🏿*
اصن دخترمون چقد راحته😔👐🏿
خبببب اگه از این پارت حمایت بشه یه پارت دیگه امروز میزارم👍🏿☻️
۷.۱k
۰۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.