رویایی همانند کابوس پارت 54
#matin
مشغول غذا خوردن شدیم اشکان اب پرتقال برداشت بخوره کع یهو ریخت روش
رکسانا =هییین
اشکان=وای گند زدم
متین=برو بالا روشویی تمیزکن
اشکان=باش
بلند شد رفت بالا
#nika
تواتاق بودم شکمم غارقور کرد لابد الاندارنشاممیخورن بوی جوجه میومد بغض کردم چرا من خدا.....
به در نگاه کردم اگ برم اشپزخانه چیزی بخورم برگردممتین نمیفهمه چون سر سفرست
ولی در قفله:/
دستمو کردم تو موهام که به گیرمگیرکرد
گیرمو در اوردم گرفتم دستم
🌀فلش بک گذشته🌀
نیکا=متین بدبخت شدیمگیر کردیم انباری اینجا میمریم
متین=وای نیکا چقدر غر میزنی الان یکی میاد نجاتمون میده دیگ
هجوم بردم سمت گفتم=اخه اسکل کی میخواد بیاد اینجا چرا به حرفت گوش کردم خدا بدبخت شدم
دستشو گذاشت رو دهنم اومد نزدیک من رفتم عقب که چسبیدم به دیوار
با تته پته گفتم=چیکار میکنی؟
دستشو برد تو موهامو سنجاق سرمو در اورد
ازم دور شد گفت=راحل
نیکا=عا گیره میخواستی فکر کردم....
متین=اولن گیره نه سنجاق سر دوما چی فکر کردی
نیکا=درد فکرکردم به تو چه با اون سنجاق سر میخوای چیکارکنی
متین=در و باز کنم
نیکا=مگ فیلمه؟؟؟
متین =یه لحظه حرف نزن
بعد گیره گرفت کرد تو کلید گفت=دقت کن یاد بگیری
باشه ای گفتم یهو گیررو پیچوند در باز شد
سنجاق سرمو در اورد داد دستم و در و باز کردگفت=بفرمایید.....
نیکا=پشمام
رویـــایــ𝒉𝒂𝒎𝒂𝒏𝒂𝒏𝒅ـیکـابـوس🍷"!
آنچه خواهید دید:
حالا بوسم کن💋
یعنی حاضری بیای اینجا کلفتی ولی نیای شرکت من کار کنی؟؟
دستمو ول کن😭
دوست دارم نیکا چرا نمیفمی😔
مشغول غذا خوردن شدیم اشکان اب پرتقال برداشت بخوره کع یهو ریخت روش
رکسانا =هییین
اشکان=وای گند زدم
متین=برو بالا روشویی تمیزکن
اشکان=باش
بلند شد رفت بالا
#nika
تواتاق بودم شکمم غارقور کرد لابد الاندارنشاممیخورن بوی جوجه میومد بغض کردم چرا من خدا.....
به در نگاه کردم اگ برم اشپزخانه چیزی بخورم برگردممتین نمیفهمه چون سر سفرست
ولی در قفله:/
دستمو کردم تو موهام که به گیرمگیرکرد
گیرمو در اوردم گرفتم دستم
🌀فلش بک گذشته🌀
نیکا=متین بدبخت شدیمگیر کردیم انباری اینجا میمریم
متین=وای نیکا چقدر غر میزنی الان یکی میاد نجاتمون میده دیگ
هجوم بردم سمت گفتم=اخه اسکل کی میخواد بیاد اینجا چرا به حرفت گوش کردم خدا بدبخت شدم
دستشو گذاشت رو دهنم اومد نزدیک من رفتم عقب که چسبیدم به دیوار
با تته پته گفتم=چیکار میکنی؟
دستشو برد تو موهامو سنجاق سرمو در اورد
ازم دور شد گفت=راحل
نیکا=عا گیره میخواستی فکر کردم....
متین=اولن گیره نه سنجاق سر دوما چی فکر کردی
نیکا=درد فکرکردم به تو چه با اون سنجاق سر میخوای چیکارکنی
متین=در و باز کنم
نیکا=مگ فیلمه؟؟؟
متین =یه لحظه حرف نزن
بعد گیره گرفت کرد تو کلید گفت=دقت کن یاد بگیری
باشه ای گفتم یهو گیررو پیچوند در باز شد
سنجاق سرمو در اورد داد دستم و در و باز کردگفت=بفرمایید.....
نیکا=پشمام
رویـــایــ𝒉𝒂𝒎𝒂𝒏𝒂𝒏𝒅ـیکـابـوس🍷"!
آنچه خواهید دید:
حالا بوسم کن💋
یعنی حاضری بیای اینجا کلفتی ولی نیای شرکت من کار کنی؟؟
دستمو ول کن😭
دوست دارم نیکا چرا نمیفمی😔
۱۲.۸k
۲۹ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.