پارت ۲
ویو جیمین
دختر رفت منم دیروم شده بود باید میرفتم سر کلاسم که بابام زنگ زد بهم
باباش. سلام پسرم
جیمین. سلام بابا چیزی شده؟
باباش. نه پسرم فقط میخواستم بگم بعد از کلاست بیا خونه عموت اینا ما خونه نیستیم بابابزرگت میخواد یه چیز مهمی به تو و دختر عمت بگه که همه باید حضور داشته باشن
جیمین. باشه بابا میام
باباش. آفرین پسرم حالا هم برو سر کلاست
جیمین. میبینمتون خدافظ
باباش. خدافظ
ویو ا.ت
با دو رفتم سر کلاسمون و نشستم سر جام کنار یونا خوبه هنوز معلممون هم دیر کرده بود.
یونا. چطوری میمون؟
ا.ت. خوبم گوریل تو چطوری؟
یونا. فدات شم منم خوبم
ا.ت. وای بگو چی شد موقعی داشتم میومدم
یونا. چی شد مگه؟
ا.ت. کل جریانو براش گفت
یونا. اووووو تاریخ عروسیو میگی بهم دیگه نه؟
ا.ت. چه عروسی بابا فقط قراره یه ناهار مهمونش کنم همین
یونا. باشه منم خرم نفهمیدم خوشت اومده ازش
ا.ت. باشه بابا دروغ چرا ازش خوشم اومد اما فقط در حد دوست
یونا. تو راست میگی
همون موقع معلممون اومد که دیگه ما هم ساکت شدیم
معلم. خب بچه ها امروز یه شاگرد جدید داریم. بیا و خودتو معرفی کن
جیمین. سلام من پارک جیمینم و ۱۹ سالمه و امیدوارم تِرم ( به هر دوره از کلاس زبان میگن ترم ) خوبی رو شروع کنیم
یونا. هی ا.ت این همون مسره نیست که گفتی؟
ا.ت. .......
یونا. ا.ت
ا.ت. .......
یونا. ا.ت
ا.ت. .......
یونا. ا.ت ( داد ) ( جوری داد زد که جیمین هم توجهش جلب شد و ا.ت رو دید )
ا.ت. ها بله چیه؟
یونا. گفتم این همون پسرست که نجاتت داد؟
ا.ت. نه بابا این که اون نیست این یه جیمین دیگست
یونا. منو گول نزن
ا.ت. باشه بابا همونه
معلم. خب جیمین اگه صحبت ا.ت و یونا تموم شده میتوتی بری کنار ا.ت بشینی. ( بچه ها یه توضیح بدم ا.ت و یونا یواش داشتن حرف میزدن و صداشون مث پچ پچ بود و جیمین نمیشنید دارن چی میگن و یه چیز دیگه این که ا.ت و یونا کنار همدیگه نشستن و جیمین میره کنار ا.ت یعنی ا.ت الان وسطه )
جیمین رفت و نشست کنار ا.ت و یه پوزخند زد. ا.ت هم ریز نگاهی به جیمین میکرد که درس شروع شد.
بعد از ۲ ساعت کلاسشون تموم شد و ا.ت داشت میرفت خونه که دوباره همون پسره پیداش شد با دو نفر دیگه
اومدن سمت ا.ت که ا.ت جیغ زد و فرار کرد سمت خیابون که جیمین صدای جیغشو میشنوه و میره سمت صدا که ا.تو میبینه و با اون ۳ تا درگیر میشه
جیمین نمیتونست ۳ تاشونو بزنه و داشت ازشون کتک نیخورد که یهویی کوک که میخواست بیاد دنبال ا.ت که با هم برن اونا رو میبینه و میره سمتشون و تا میخورد اونا رو با جیمین میزد که یهو یکیشو سریع رفت سمت ا.ت و کشون کشون بردش تا...
دختر رفت منم دیروم شده بود باید میرفتم سر کلاسم که بابام زنگ زد بهم
باباش. سلام پسرم
جیمین. سلام بابا چیزی شده؟
باباش. نه پسرم فقط میخواستم بگم بعد از کلاست بیا خونه عموت اینا ما خونه نیستیم بابابزرگت میخواد یه چیز مهمی به تو و دختر عمت بگه که همه باید حضور داشته باشن
جیمین. باشه بابا میام
باباش. آفرین پسرم حالا هم برو سر کلاست
جیمین. میبینمتون خدافظ
باباش. خدافظ
ویو ا.ت
با دو رفتم سر کلاسمون و نشستم سر جام کنار یونا خوبه هنوز معلممون هم دیر کرده بود.
یونا. چطوری میمون؟
ا.ت. خوبم گوریل تو چطوری؟
یونا. فدات شم منم خوبم
ا.ت. وای بگو چی شد موقعی داشتم میومدم
یونا. چی شد مگه؟
ا.ت. کل جریانو براش گفت
یونا. اووووو تاریخ عروسیو میگی بهم دیگه نه؟
ا.ت. چه عروسی بابا فقط قراره یه ناهار مهمونش کنم همین
یونا. باشه منم خرم نفهمیدم خوشت اومده ازش
ا.ت. باشه بابا دروغ چرا ازش خوشم اومد اما فقط در حد دوست
یونا. تو راست میگی
همون موقع معلممون اومد که دیگه ما هم ساکت شدیم
معلم. خب بچه ها امروز یه شاگرد جدید داریم. بیا و خودتو معرفی کن
جیمین. سلام من پارک جیمینم و ۱۹ سالمه و امیدوارم تِرم ( به هر دوره از کلاس زبان میگن ترم ) خوبی رو شروع کنیم
یونا. هی ا.ت این همون مسره نیست که گفتی؟
ا.ت. .......
یونا. ا.ت
ا.ت. .......
یونا. ا.ت
ا.ت. .......
یونا. ا.ت ( داد ) ( جوری داد زد که جیمین هم توجهش جلب شد و ا.ت رو دید )
ا.ت. ها بله چیه؟
یونا. گفتم این همون پسرست که نجاتت داد؟
ا.ت. نه بابا این که اون نیست این یه جیمین دیگست
یونا. منو گول نزن
ا.ت. باشه بابا همونه
معلم. خب جیمین اگه صحبت ا.ت و یونا تموم شده میتوتی بری کنار ا.ت بشینی. ( بچه ها یه توضیح بدم ا.ت و یونا یواش داشتن حرف میزدن و صداشون مث پچ پچ بود و جیمین نمیشنید دارن چی میگن و یه چیز دیگه این که ا.ت و یونا کنار همدیگه نشستن و جیمین میره کنار ا.ت یعنی ا.ت الان وسطه )
جیمین رفت و نشست کنار ا.ت و یه پوزخند زد. ا.ت هم ریز نگاهی به جیمین میکرد که درس شروع شد.
بعد از ۲ ساعت کلاسشون تموم شد و ا.ت داشت میرفت خونه که دوباره همون پسره پیداش شد با دو نفر دیگه
اومدن سمت ا.ت که ا.ت جیغ زد و فرار کرد سمت خیابون که جیمین صدای جیغشو میشنوه و میره سمت صدا که ا.تو میبینه و با اون ۳ تا درگیر میشه
جیمین نمیتونست ۳ تاشونو بزنه و داشت ازشون کتک نیخورد که یهویی کوک که میخواست بیاد دنبال ا.ت که با هم برن اونا رو میبینه و میره سمتشون و تا میخورد اونا رو با جیمین میزد که یهو یکیشو سریع رفت سمت ا.ت و کشون کشون بردش تا...
۳.۹k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.