دوپارتی .استاد
کوک.بعد کلاس بیا اتاقم و بعد این حرفش رفت به سمت تخته
فلش بک وقتی زنگ خورد .
ویو ته .کوک رفت و منم بعد چند مین با تردید پا شدم و رفتم به سمت اتاقش و بدون در زدن وارد شدم که دیدم یکی از دانشجو های دختر سعی می کرد به کوک بچسبه منم که حسودیم گل کرد رفتم پیششون که کوک بهم زول زدو منم رو به دختره گفتم.خانم لی لطفا برید بیرون من با آقای جئون کار خصوصی دارم و دختره با عشوه رفت بیرون بعدش که اون رفت یهو یادم افتاد کوک باهام کار داره پس با ترس برگشتم طرفش که دیدم با پوزخند بهم زول زده
ته.ا استاد چیزی شده
کوک.استاد؟الان تنهاییم تایگر کوچولو(پوزخند و کمی عصبی)
ته.کوک چرا صدام کردی بیام اینجا
کوک.برای این که تو کلاس به تدریسم گوش نمی کردی...البته این یه بهانه بود برای این که تورو بکشم اتاقم
ته.ولی اگه بهم می گفتی می یومدم و الانم اگه کاری نداری برم (لج)
کوک بدون حرفی ولی با یه پوزخند محو بهش زول زد و ته برگشت بره که چند قدم رفته بود که یهو یه نفر دستش رو گرفت و در صدم ثانیه به سمت خودش برگردوندش و بعدشم به سمت دیوار تکیه دادش ،درسته کوک بود
کوک با چشماش داشت کل اجزای صورت تایگرش رو آنالیز می کرد و بعدش صورتش رو برد سمت گوش ته و آروم و بم زمزمه کرد.وقتی عصبی می شی بیشتر به دلم می شینی
(پایان.بچه ها اگه دوست دارید بازم تهکوک بزارم بگید اگه خیلیا دوست داشته باشن بازم می زارم ،اینم چون یه چند نفر گفته بودن گذاشتم )
فلش بک وقتی زنگ خورد .
ویو ته .کوک رفت و منم بعد چند مین با تردید پا شدم و رفتم به سمت اتاقش و بدون در زدن وارد شدم که دیدم یکی از دانشجو های دختر سعی می کرد به کوک بچسبه منم که حسودیم گل کرد رفتم پیششون که کوک بهم زول زدو منم رو به دختره گفتم.خانم لی لطفا برید بیرون من با آقای جئون کار خصوصی دارم و دختره با عشوه رفت بیرون بعدش که اون رفت یهو یادم افتاد کوک باهام کار داره پس با ترس برگشتم طرفش که دیدم با پوزخند بهم زول زده
ته.ا استاد چیزی شده
کوک.استاد؟الان تنهاییم تایگر کوچولو(پوزخند و کمی عصبی)
ته.کوک چرا صدام کردی بیام اینجا
کوک.برای این که تو کلاس به تدریسم گوش نمی کردی...البته این یه بهانه بود برای این که تورو بکشم اتاقم
ته.ولی اگه بهم می گفتی می یومدم و الانم اگه کاری نداری برم (لج)
کوک بدون حرفی ولی با یه پوزخند محو بهش زول زد و ته برگشت بره که چند قدم رفته بود که یهو یه نفر دستش رو گرفت و در صدم ثانیه به سمت خودش برگردوندش و بعدشم به سمت دیوار تکیه دادش ،درسته کوک بود
کوک با چشماش داشت کل اجزای صورت تایگرش رو آنالیز می کرد و بعدش صورتش رو برد سمت گوش ته و آروم و بم زمزمه کرد.وقتی عصبی می شی بیشتر به دلم می شینی
(پایان.بچه ها اگه دوست دارید بازم تهکوک بزارم بگید اگه خیلیا دوست داشته باشن بازم می زارم ،اینم چون یه چند نفر گفته بودن گذاشتم )
۱۰.۸k
۱۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.