قسمت 2 پارت 75
بریم پیش خواهر و برادری که شبیه کاپلن ))
ات: چانیی
چان: بله قلبم ؟
ات: ممنون که هستی .
چان: همچنین
ات: بابا بازم نمیاد خونه؟
چان: درسته گفته بود مرخصی گرفته ولی مجبور شد بره چون حال یه مریض خیلی بد بود
ات: دلم براش تنگ شده .
چان: خب میتونیم بریم پیشش .
ات: واقعا؟
چان: اره .
ات: تو بهترینیییی چانییی .
چان؛ مرسی حالا یه فکر به گردنم هم بکن .
ات: ردش خیلی کمرنگ شده! چون محکم نزدم .
چان: اگه محکم بزنی چی میشه .
ات: پاره میشی !
چان: تو عه کوچولو .
ات: من کوچولو نیستم
چان: درسته ولی تو هنوز برام کوچولویی .
ات: قلبم.
چان: خب با مینهو چیکار میکردین؟
ات: فیلم دیدیم .
چان: چه فیلمی؟
ات: فیلم color rush.
چان: بی .ال
ات: ارع.
چان: چرا تو گیر کردی تو فیلم های بی ال ؟
ات: نمیدونم .
چان: خب چی بگم .
ات: چانییی میگم من یه دختر برات پیدا کنم و ازدواج کن .
چان: ها؟ میفهمی چی میگی ؟ ... ماشین رو پارک کردم .
ات: میدونم که خیلی دوست داری بچه هارو و
چان: فک کنم قبلا درمورد اینا حرف زدیم.
ات: بنظرت پدر اجازه میده تا اخر عمرم پیشم باشی ؟ نه نمیده
چان: من ازدواج نخواهم کرد اگه خودت دوست داری بکن .
ات: منم دوست ندارم ولی باید یه حرف منطقی به پدر بزنیم .
چان: چیشد یهویی این موضوع به مغزت اومد؟
ات: چان ما باهم خواهر و برادر هستیم ، یکم فک کن کجای دنیا خواهر و برادر باهم کیس رفتن؟ کجای دنیا دیدی عاشق یکدیگر شدن؟
چان: یه حسم میگه ما واقعا خواهر و برادر نیستیم .
ات: 😑
چان: نه واقعا راس میگم چون من ندیدم مامان بعد من حامله باشه .
ات: سرتو کوبیدی کجا؟
چان؛ ات راس میگم
ات: پس اونوقت من چطوری بدنیا اومدم؟ و تازه 1 ساله بودی که من دنیا اومدم طبیعیه که یادت نیاد .
چان: دیگع به این چرت و پرتا فک نکن .
( بریم پیش مینسونگ )
هان: خوش اومدی به خونه ی دوست پسره سابقت ددی .
لینو: مرسی مثل همیشه سلیقه ات عالیه! . رنگ خونه اش ترکیب سیاه وطوسی بود و واقعا خیلی جذاب بود .
هان: ممنون اینجا رو بخاطر هردوتامون اینطوری کردم یعنی سیاه رنگ مورد علاقه تو بود و سفید هم رنگ مورد علاقه من .
لینو : هممم خوشم اومد .
هان: چی میخوری؟
لینو؛ هرچی خودت بخوری و مال من دابل آیس باشه . ( دابل آیس یعنی دوتا یخ ) .
هان: اوکی .
لینو: نمیخوای به اون گوشی جواب بدی؟
هان: اوه ببخشید ، بله خانم بک میشنوم .
خانم بک: اقای هان ببخشید که مزاحمتون شدم ولی یه خبرایی از خواهرتون دریافت کردیم .
هان: بهم بفرست .
خانم بک: ببخشید ولی فک کنم تلفنی بهتره تا بهتون بفرستم .
هان: اوکی پس بگو .
خانم بک : اقای هان طبق تحقیقاتم 19 سال پیش بعد از فوت خانوادتون خواهرتون رو به خاله اش دادن به خانم کیم ته ری که خانم کیم 3 سال پیش بدلیل اهدای کلیه فوت کردن .
هان: ادامه بدین لطفا .
خانم بک : سرپرست خواهرتون واقعا ازش مراقبت کردن و حتی از بیشتر از بچه خودشون دوسش دارن ، الان شما یک پسر خاله دارید که برادر خواهرتون است و پدرشون هم تو لندن بهترین دکتر هستن اگه خواستین من باهاشون صحبت کنم .
هان: نیازی نیست اسم خواهرم رو میدونید ؟
خانم بک: بله بعد از فوت خاله تون اسم فامیلش رو مث مادرش کرده کیم ات است 19 ساله .
هان: اوکی ادرس دکتر رو هم بهم بفرست الان برم پیشش.
خانم بک: حتما .
هان: خیلی ممنون بابت تحقیقاتون پاداش خوبی برای شما در نظر گرفتم .
خانم بک :خیلی ممنون اقای هان .
( فلش بک به 19 سال پیش)
لیسو(مادر هان) : پسرم فردا قراره خواهرت بدنیا بیاد .
هان: اوماا خیلی دوست دارم ببینم شبیه کیه.؟
ات: چانیی
چان: بله قلبم ؟
ات: ممنون که هستی .
چان: همچنین
ات: بابا بازم نمیاد خونه؟
چان: درسته گفته بود مرخصی گرفته ولی مجبور شد بره چون حال یه مریض خیلی بد بود
ات: دلم براش تنگ شده .
چان: خب میتونیم بریم پیشش .
ات: واقعا؟
چان: اره .
ات: تو بهترینیییی چانییی .
چان؛ مرسی حالا یه فکر به گردنم هم بکن .
ات: ردش خیلی کمرنگ شده! چون محکم نزدم .
چان: اگه محکم بزنی چی میشه .
ات: پاره میشی !
چان: تو عه کوچولو .
ات: من کوچولو نیستم
چان: درسته ولی تو هنوز برام کوچولویی .
ات: قلبم.
چان: خب با مینهو چیکار میکردین؟
ات: فیلم دیدیم .
چان: چه فیلمی؟
ات: فیلم color rush.
چان: بی .ال
ات: ارع.
چان: چرا تو گیر کردی تو فیلم های بی ال ؟
ات: نمیدونم .
چان: خب چی بگم .
ات: چانییی میگم من یه دختر برات پیدا کنم و ازدواج کن .
چان: ها؟ میفهمی چی میگی ؟ ... ماشین رو پارک کردم .
ات: میدونم که خیلی دوست داری بچه هارو و
چان: فک کنم قبلا درمورد اینا حرف زدیم.
ات: بنظرت پدر اجازه میده تا اخر عمرم پیشم باشی ؟ نه نمیده
چان: من ازدواج نخواهم کرد اگه خودت دوست داری بکن .
ات: منم دوست ندارم ولی باید یه حرف منطقی به پدر بزنیم .
چان: چیشد یهویی این موضوع به مغزت اومد؟
ات: چان ما باهم خواهر و برادر هستیم ، یکم فک کن کجای دنیا خواهر و برادر باهم کیس رفتن؟ کجای دنیا دیدی عاشق یکدیگر شدن؟
چان: یه حسم میگه ما واقعا خواهر و برادر نیستیم .
ات: 😑
چان: نه واقعا راس میگم چون من ندیدم مامان بعد من حامله باشه .
ات: سرتو کوبیدی کجا؟
چان؛ ات راس میگم
ات: پس اونوقت من چطوری بدنیا اومدم؟ و تازه 1 ساله بودی که من دنیا اومدم طبیعیه که یادت نیاد .
چان: دیگع به این چرت و پرتا فک نکن .
( بریم پیش مینسونگ )
هان: خوش اومدی به خونه ی دوست پسره سابقت ددی .
لینو: مرسی مثل همیشه سلیقه ات عالیه! . رنگ خونه اش ترکیب سیاه وطوسی بود و واقعا خیلی جذاب بود .
هان: ممنون اینجا رو بخاطر هردوتامون اینطوری کردم یعنی سیاه رنگ مورد علاقه تو بود و سفید هم رنگ مورد علاقه من .
لینو : هممم خوشم اومد .
هان: چی میخوری؟
لینو؛ هرچی خودت بخوری و مال من دابل آیس باشه . ( دابل آیس یعنی دوتا یخ ) .
هان: اوکی .
لینو: نمیخوای به اون گوشی جواب بدی؟
هان: اوه ببخشید ، بله خانم بک میشنوم .
خانم بک: اقای هان ببخشید که مزاحمتون شدم ولی یه خبرایی از خواهرتون دریافت کردیم .
هان: بهم بفرست .
خانم بک: ببخشید ولی فک کنم تلفنی بهتره تا بهتون بفرستم .
هان: اوکی پس بگو .
خانم بک : اقای هان طبق تحقیقاتم 19 سال پیش بعد از فوت خانوادتون خواهرتون رو به خاله اش دادن به خانم کیم ته ری که خانم کیم 3 سال پیش بدلیل اهدای کلیه فوت کردن .
هان: ادامه بدین لطفا .
خانم بک : سرپرست خواهرتون واقعا ازش مراقبت کردن و حتی از بیشتر از بچه خودشون دوسش دارن ، الان شما یک پسر خاله دارید که برادر خواهرتون است و پدرشون هم تو لندن بهترین دکتر هستن اگه خواستین من باهاشون صحبت کنم .
هان: نیازی نیست اسم خواهرم رو میدونید ؟
خانم بک: بله بعد از فوت خاله تون اسم فامیلش رو مث مادرش کرده کیم ات است 19 ساله .
هان: اوکی ادرس دکتر رو هم بهم بفرست الان برم پیشش.
خانم بک: حتما .
هان: خیلی ممنون بابت تحقیقاتون پاداش خوبی برای شما در نظر گرفتم .
خانم بک :خیلی ممنون اقای هان .
( فلش بک به 19 سال پیش)
لیسو(مادر هان) : پسرم فردا قراره خواهرت بدنیا بیاد .
هان: اوماا خیلی دوست دارم ببینم شبیه کیه.؟
۷.۷k
۰۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.