عشق ناگهانی
عشق ناگهانی
پارت۲
مکالمه ا/ت و کارالی:
ا/ت:الو کارالی؟
کارالی: سلام ا/ت
ا/ت: سلااام چه خبر؟
کارالی:هعییییی مثل بقیه روزا
ا/ت:میگم راستی تو ام امشب میای مهمونی آقای جئون؟
کارالی:آره تو ام دعوتی؟
ا/ت: آره
کارالی:پس اونجا میبینمت،باییی
ا/ت:خداحافظ
ویو ا/ت: باید برای ساعت هفت شب آماده میشدم پس یکم کارامو انجام دادم و آلارم گوشیمو گذاشتم واسه ساعت پنج و خوابیدم
(پرش زمانی به پنج عصر)
ویو ا/ت:
از خواب بلند شدم و رفتم یه دوش گرفتم و حدودا ساعت ۶:۱۳ بیرون اومدم و یه آرایش سبک کردم و موهامو حالت دادم و لباسمو پوشیدم(عکسو براتون میزارم) که ساعت شد ۶:۳۳
سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم
(پرش زمانی به نیم ساعت بعد)
ویوا/ت:
رسیدیم و پیاده شدیم و داشتیم میرفتیم داخل که کارالی رو دیدم
ا/ت:عه سلام
کارالی:اواااا سلام
کارالی رو به پدر مادر ا/ت: سلام خانم لی ،سلام آقای لی
پدر مادر ا/ت:سلام دخترم
ا/ت روبه پدر مادرش:میگم ما از این یکی در میریم داخل
پدر مادر ا/ت: باشه ما هم از اونور میریم
با کارالی رفیتیم داخل. قصر بزرگ و شیکی داشت که ازش خوشم اومد
همینطور با کارالی داشتیم راه میرفتیم که........
وای دستم شکست لایک کن دیگههههه
پارت۲
مکالمه ا/ت و کارالی:
ا/ت:الو کارالی؟
کارالی: سلام ا/ت
ا/ت: سلااام چه خبر؟
کارالی:هعییییی مثل بقیه روزا
ا/ت:میگم راستی تو ام امشب میای مهمونی آقای جئون؟
کارالی:آره تو ام دعوتی؟
ا/ت: آره
کارالی:پس اونجا میبینمت،باییی
ا/ت:خداحافظ
ویو ا/ت: باید برای ساعت هفت شب آماده میشدم پس یکم کارامو انجام دادم و آلارم گوشیمو گذاشتم واسه ساعت پنج و خوابیدم
(پرش زمانی به پنج عصر)
ویو ا/ت:
از خواب بلند شدم و رفتم یه دوش گرفتم و حدودا ساعت ۶:۱۳ بیرون اومدم و یه آرایش سبک کردم و موهامو حالت دادم و لباسمو پوشیدم(عکسو براتون میزارم) که ساعت شد ۶:۳۳
سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم
(پرش زمانی به نیم ساعت بعد)
ویوا/ت:
رسیدیم و پیاده شدیم و داشتیم میرفتیم داخل که کارالی رو دیدم
ا/ت:عه سلام
کارالی:اواااا سلام
کارالی رو به پدر مادر ا/ت: سلام خانم لی ،سلام آقای لی
پدر مادر ا/ت:سلام دخترم
ا/ت روبه پدر مادرش:میگم ما از این یکی در میریم داخل
پدر مادر ا/ت: باشه ما هم از اونور میریم
با کارالی رفیتیم داخل. قصر بزرگ و شیکی داشت که ازش خوشم اومد
همینطور با کارالی داشتیم راه میرفتیم که........
وای دستم شکست لایک کن دیگههههه
۷۰۸
۱۴ دی ۱۴۰۳