خیانتکار من پارت ۱۰
شوگا ویو
"فلشبک دیروز"
من چند سال کله کره رو دنباله ا/ت گشتم اما پیداش نکردم افسردگی گرفتم ولی بعد ۱۰ سال رفتم کانادا و یه مدرسه زدم تا رفتم از یکی کلاسا بازدید کنم دیدم دارن لباسای یه دختر رو در میارن رفتم زدم پسرارو دختره لباساشو مرتب کرد و داشت گریه میکرد بش گفتم با پدرش بیاد تا ازین موضوع با خبرشون کنم ولی گف پدر نداره پس گفتم با مامانش بیاد
"زمان حال"
+ آآآآآا/ت؟
_ یونگی؟
$ شما همو میشناسین؟
_ دخترم باید بریم
$ چرا؟ مگه دیشب نگفتین میخاین ازین مرد خردمند تشکر کنین،
_ حرفامو فراموش کن توضیح میدم بیا بریم
دیدم داشت میرم دیگه نمیتونستم دوریشو تحمل کنم ۱۰ سال گذشته بود ... اما من هنوز عاشقش بودم رفتم از پشت بغلش کردم مانع رفتنش شدم همه بچه های اونجا داشتن عکس میگرفتن ولی مهم نبود... من عاشق ا/ت بود نظر بقیه برام مهم نبود
$ مامان چرا وایستادی؟ . دستش تو دسته ا/ته . شوگا رو دید
$ آآآقای مدیر؟ حالتون خوبه ؟ . تعجبی
_ ولم کن بزار برم تو این سالا خوب رنجم دادی بزار برم
*همه دارن فیلم میگیرن*
+ همه ی این سوالا دنبالت گشتم حالا پیدات کردم چرا باید بزارم بری بیبی؟
$ گرخیده
_ ولم کنننننننن . داد
* نکته : شوگی یجوری ا/تو گرفته حالت بغل از پشت حالت اینکه دوسپسرا میگیرن ولی سفت .رفته جوری که ا/ت نمیتونه حرکت کنه *
+ نمیخام . داد . بعد این همه مدت چرا این قدر لباست بازه ها من نبودم چت شده بیبی؟. داد
_ ولم کن
+ نه بیا بریم دفترم بهت توضیح میدم
_ قبول میکنم ولی بچم چی؟
+ اولم بچمون نه بچم دومن مگه دو دیقه منتظرمون باشه چی میشه؟
_ خیلی خب اینجا بمون میسو عزیزم میام
$ نفهمیدم چیشد ولی اوک
_ اوکی . رفتن تو اتاق
"فلشبک دیروز"
من چند سال کله کره رو دنباله ا/ت گشتم اما پیداش نکردم افسردگی گرفتم ولی بعد ۱۰ سال رفتم کانادا و یه مدرسه زدم تا رفتم از یکی کلاسا بازدید کنم دیدم دارن لباسای یه دختر رو در میارن رفتم زدم پسرارو دختره لباساشو مرتب کرد و داشت گریه میکرد بش گفتم با پدرش بیاد تا ازین موضوع با خبرشون کنم ولی گف پدر نداره پس گفتم با مامانش بیاد
"زمان حال"
+ آآآآآا/ت؟
_ یونگی؟
$ شما همو میشناسین؟
_ دخترم باید بریم
$ چرا؟ مگه دیشب نگفتین میخاین ازین مرد خردمند تشکر کنین،
_ حرفامو فراموش کن توضیح میدم بیا بریم
دیدم داشت میرم دیگه نمیتونستم دوریشو تحمل کنم ۱۰ سال گذشته بود ... اما من هنوز عاشقش بودم رفتم از پشت بغلش کردم مانع رفتنش شدم همه بچه های اونجا داشتن عکس میگرفتن ولی مهم نبود... من عاشق ا/ت بود نظر بقیه برام مهم نبود
$ مامان چرا وایستادی؟ . دستش تو دسته ا/ته . شوگا رو دید
$ آآآقای مدیر؟ حالتون خوبه ؟ . تعجبی
_ ولم کن بزار برم تو این سالا خوب رنجم دادی بزار برم
*همه دارن فیلم میگیرن*
+ همه ی این سوالا دنبالت گشتم حالا پیدات کردم چرا باید بزارم بری بیبی؟
$ گرخیده
_ ولم کنننننننن . داد
* نکته : شوگی یجوری ا/تو گرفته حالت بغل از پشت حالت اینکه دوسپسرا میگیرن ولی سفت .رفته جوری که ا/ت نمیتونه حرکت کنه *
+ نمیخام . داد . بعد این همه مدت چرا این قدر لباست بازه ها من نبودم چت شده بیبی؟. داد
_ ولم کن
+ نه بیا بریم دفترم بهت توضیح میدم
_ قبول میکنم ولی بچم چی؟
+ اولم بچمون نه بچم دومن مگه دو دیقه منتظرمون باشه چی میشه؟
_ خیلی خب اینجا بمون میسو عزیزم میام
$ نفهمیدم چیشد ولی اوک
_ اوکی . رفتن تو اتاق
۴.۸k
۰۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.