پارت3
ا. ت:نه جونگکوکی
بعدش جونگکوک دختره رو کرد بیرون و گفت
کوک:امشب پارتی تهیونگه میایی باهم بریم پرنسس؟
ا. ت:اممممم خب اوک ساعت چند؟
کوک:8میام دنبالت
(ا.ت رو ات میزارم)
ات:اوکی
کوک :خب بریم؟
ات:اوهوم
(پرش زمانی تو ماشین کوک)
ات:کوکی
کوک:جانم
ات:هوم مهم نیست ولش
کوک:بگو دیگه
ات:هوم به ندرت بچه ها راجبم چی میگن؟
کوک:هوم نمیدونم حرف اونا رو ولش
ات:هوم باسه
(ساعت 6 )
«ویو ات»
یه دوش 20 مینی گرفتم
خب موهام رو باز میزارم
میکاپ هم لایت میزنم
با یه پیرهن مشکی
کفتارم پاشنه بلند مشکی
الان ساعت 7:58 خب کوک دیگه میرسه
«ویو کوک»
خب یه دوش گرفتم
مو هام هم درست کردم
و یه دست کت شلوار مشکی
(چند مین بعد)
«ویو ات»
با تک زنگ کوک رفتم پایین و دیدم تکیه اش رو داده به ماشین خیلی دارک وایستاده
منو که دید زل زده بود بهم چند باری صداش کردم و دستمو جلوی صورتش تکون دادم به خودش اومد
کوک:چه خوشمل شدیدی(لحن کیوت و بچه گونه)
ات:میسییی، البته که شما هم خیلی جذاب شدین استاد جئونه
کوک:بیا سوار شو زبون نریز
ات سوار شد و بعد کوک پشت فرمون نشست و راه افتادن سمت آدرس پارتی
رفتن داخل تهیونگه اومدسلام کرد و با کوک رفتن پیش اعضا و دوست دختراشون
من از اعضا خجالت میکشیدم برا همین کنار کوک نشستم و حرفی نزدم
بعد جمهور با لبخند قشنگ همیشگیش رو به من گفت
هوپ:ات از ما خجالت میکشی؟
ات:ام اره یعنی چیزه نه هوفف
هوپ:خب میخوای با من پ اعضا صمیمی تر بشی؟
ات:نمیدونم والا
بعد از مدت ها گذاشتم
بعدش جونگکوک دختره رو کرد بیرون و گفت
کوک:امشب پارتی تهیونگه میایی باهم بریم پرنسس؟
ا. ت:اممممم خب اوک ساعت چند؟
کوک:8میام دنبالت
(ا.ت رو ات میزارم)
ات:اوکی
کوک :خب بریم؟
ات:اوهوم
(پرش زمانی تو ماشین کوک)
ات:کوکی
کوک:جانم
ات:هوم مهم نیست ولش
کوک:بگو دیگه
ات:هوم به ندرت بچه ها راجبم چی میگن؟
کوک:هوم نمیدونم حرف اونا رو ولش
ات:هوم باسه
(ساعت 6 )
«ویو ات»
یه دوش 20 مینی گرفتم
خب موهام رو باز میزارم
میکاپ هم لایت میزنم
با یه پیرهن مشکی
کفتارم پاشنه بلند مشکی
الان ساعت 7:58 خب کوک دیگه میرسه
«ویو کوک»
خب یه دوش گرفتم
مو هام هم درست کردم
و یه دست کت شلوار مشکی
(چند مین بعد)
«ویو ات»
با تک زنگ کوک رفتم پایین و دیدم تکیه اش رو داده به ماشین خیلی دارک وایستاده
منو که دید زل زده بود بهم چند باری صداش کردم و دستمو جلوی صورتش تکون دادم به خودش اومد
کوک:چه خوشمل شدیدی(لحن کیوت و بچه گونه)
ات:میسییی، البته که شما هم خیلی جذاب شدین استاد جئونه
کوک:بیا سوار شو زبون نریز
ات سوار شد و بعد کوک پشت فرمون نشست و راه افتادن سمت آدرس پارتی
رفتن داخل تهیونگه اومدسلام کرد و با کوک رفتن پیش اعضا و دوست دختراشون
من از اعضا خجالت میکشیدم برا همین کنار کوک نشستم و حرفی نزدم
بعد جمهور با لبخند قشنگ همیشگیش رو به من گفت
هوپ:ات از ما خجالت میکشی؟
ات:ام اره یعنی چیزه نه هوفف
هوپ:خب میخوای با من پ اعضا صمیمی تر بشی؟
ات:نمیدونم والا
بعد از مدت ها گذاشتم
۳.۷k
۱۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.