اشتباه ما:¹⁷
اشتباهما:¹⁷
که میا امد داخل
ویومیا"
میا:حالت خوبه ا/ت؟(بانگرانی)
که هیچ صدای از ا/ت نشنیدم
ا/ت ا/ت با توعم پاشوو
میا:اجومااا..اجوماا
ویوکوک"
اند بالا سمت اتاقم جسیکا بهم گفت میخاد بره بیرون و رفته بود
اجوما داشت اتاقم رو تمیز میکرد که صدای داد یکی میمومد و اجونا رو صدا میزد
با سرعت با اجوما رفتم پایین و وارد اتاق شکنجه شدم
با جسم بی جون و ریزه میزه ا/ت مواجه شدم
میا:هق..ارباب اون رو ببخشید اون کاری نکرده..
کوک:اجوما زنگ بزن به دکتر جانگ
ا/ت رو بغل زدم و به سمت اتاقم بردم
عین پر بود انگار هیچی توی دستام نبود
.
.
بعد از معاینه دکتر جانگ آمد سمتم
دکترجانگ:مگه نگفتم مراقبش باشید تمام بدنش کبوده چند بار بگم اون بارداره و باید بهش رسیدگی کنید
کوک:هوفف باشه
دکترجانگ:من دیگه میرم امیدوارم دوباره برای معاینه ا/ت نیام
بعد از رفتن دکتر جانگ به سمت ا/ت رفتم کنارش دراز کشیدم و توی بغلم کشیدمش
اون دختر چی داشت اون عین آهن ربایی بود که جذبش میشودم بوسه آرومی رو لباش زدم و سعی کردم بخوابم که با زنگ گوشیم
از خواب پریدم
کوک:چیه جک
جک:ارباب ما خانم رو دیدیم که داشت یکی رو میبوسید
کوک:ازش بعید بود همچین کاری کنه دختره هرزه بگیرینش کتکش بزنید و بهش ای و غذا ندین تا خودم بیام
جک:چشم ارباب
دوباره یه سمت ا/ت رفتمو کنارش دراز کشیدم
ویو نویسنده"
بلاخره این دل بی رحم کوک رام شد توسط
دختری مظلوم و کوچولو..
اما ا/ت چی بنظرتون تقدیر اون هارو بهم میرسونه و پایان خوشی کنار هم دارن
زندگی پر از صحنه های غیر منتظرس
که معلوم نیست....ادامه دارد
تازه میخام حساسش کنم🤭
لایک یادت نره هانی🎀✨️
که میا امد داخل
ویومیا"
میا:حالت خوبه ا/ت؟(بانگرانی)
که هیچ صدای از ا/ت نشنیدم
ا/ت ا/ت با توعم پاشوو
میا:اجومااا..اجوماا
ویوکوک"
اند بالا سمت اتاقم جسیکا بهم گفت میخاد بره بیرون و رفته بود
اجوما داشت اتاقم رو تمیز میکرد که صدای داد یکی میمومد و اجونا رو صدا میزد
با سرعت با اجوما رفتم پایین و وارد اتاق شکنجه شدم
با جسم بی جون و ریزه میزه ا/ت مواجه شدم
میا:هق..ارباب اون رو ببخشید اون کاری نکرده..
کوک:اجوما زنگ بزن به دکتر جانگ
ا/ت رو بغل زدم و به سمت اتاقم بردم
عین پر بود انگار هیچی توی دستام نبود
.
.
بعد از معاینه دکتر جانگ آمد سمتم
دکترجانگ:مگه نگفتم مراقبش باشید تمام بدنش کبوده چند بار بگم اون بارداره و باید بهش رسیدگی کنید
کوک:هوفف باشه
دکترجانگ:من دیگه میرم امیدوارم دوباره برای معاینه ا/ت نیام
بعد از رفتن دکتر جانگ به سمت ا/ت رفتم کنارش دراز کشیدم و توی بغلم کشیدمش
اون دختر چی داشت اون عین آهن ربایی بود که جذبش میشودم بوسه آرومی رو لباش زدم و سعی کردم بخوابم که با زنگ گوشیم
از خواب پریدم
کوک:چیه جک
جک:ارباب ما خانم رو دیدیم که داشت یکی رو میبوسید
کوک:ازش بعید بود همچین کاری کنه دختره هرزه بگیرینش کتکش بزنید و بهش ای و غذا ندین تا خودم بیام
جک:چشم ارباب
دوباره یه سمت ا/ت رفتمو کنارش دراز کشیدم
ویو نویسنده"
بلاخره این دل بی رحم کوک رام شد توسط
دختری مظلوم و کوچولو..
اما ا/ت چی بنظرتون تقدیر اون هارو بهم میرسونه و پایان خوشی کنار هم دارن
زندگی پر از صحنه های غیر منتظرس
که معلوم نیست....ادامه دارد
تازه میخام حساسش کنم🤭
لایک یادت نره هانی🎀✨️
۸.۸k
۱۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.