ℙ𝕒𝕣𝕥 𝟙𝟟
سوار شدن ب سمت پاساژ حرکت کردن..
ا.ت
تو راه هیچ حرفی بینمون ردوبدل نشد..ک رسیدیم..
پیاده شدیم و ب سمت ورودی پاساژ رفتیم..
رفتیم داخل..اونجا همش لباس عروس و لباس داماد و اینا بود..اول رفتیم ب سمت مزون لباس عروس..
هوسوک:برو تو..
ا.ت رف داخل..
ا.ت ،هوسوک:سلام..
فروشنده:سلام خوش امدین..
هوسوک: برو خودت یدونه از لباس عروسارو انتخاب کن..
ا.ت:ام..باشه..
ا.ت داشت لباسارو نگاه میکرد..ک غروشنده اومد کنارش..
فروشنده:خانم میتونم کمکتون کنم؟
ا.ت:عااا..ی لباس عروس میخواستم..
فروشنده: چ مدلی باشه؟
ا.ت:ساده و شیک باشه..
فروشنده چنتا رو بهش نشون داد و ا.ت اولی رو تن زد.. و رف جلو هوسوک ک رو صندلی نشسته بود..
ا.ت:چطوره؟
هوسوک:اممم..نه..زیادی سادس
ا.ت:,اوک
رف یکی دیگه پرو کرد..
ا.ت:این چی؟
هوسوک: نع..بهت نمیاد
ا.ت: هوف..باشه..
رف یکی دیگه پرو کرد..
ا.ت: این چی؟؟
هوسوک:واااوو(ارووم)ام..عالیه..خیلی بهت میاد..
ا.ت:مرسی..
ا.ت رفت و لباس عروسو با لباس بیرونش عوض کرد..
هوسوک: همینو میخواستم..
و پولو حساب کرد و رفتن بیرون..
هوسوک:خب حالا بریم کت سلوار واس خودم بگیریم..
رفتن تو ی مزون مردونه...
هوسوک و ا.ت:سلام
فروشنده: سلام..ب مزون ما خوش اومدین..
ا.ت و هوسوک: مرسی..
هوسوک رفت و ی کت شلوار پرو کرد..
هوسوک: چطوره؟
ا.ت: اممم..خوبه
هوسوک: وایسا بقیه هم تن بزنم..
ا.ت:اوکی..
هوسوک رفت و یکی دیگه تن زد..
هوسوک:این چطوره؟
ا.ت:نه..اون یکی ژیله داشت قشنگتر بود..
هوسوک: هوم..اره..
و همون کت شلوار و گرفت..
و از مغازه اومدن بیرون..
هوسوک:گشنت نی؟
ا.ت:اومم..چرا هس..
هوسوک:پس بریم رستوران غذا بخوریم..
ا.ت:ولی اگر کسی مارو ببینه چی؟
هوسوک:مثلا کی؟
ا.ت:مثلا کارکنای شرکت..
هوسوک: نه بابا اونا که الان سرکارن...
ا.ت:عع اره..بریم..
هوسوک: بریم..
و رفتن رسوتران و غذا خوردن و هوسوک ا.تو رسوند خونه...
2,3: لباسایی اوت پرو کرد
4:لباسی که واس ا.ت انتخاب کردن
5:لباس اولی که هوسوک پوشید و انتخابش کردن(با کتش🗿)
6:لباس دومی که هوسوک تن زد(میدونم هری استایلزه دیگه استایل بهتری نداشتم مجبور شدم بذارم🗿)
شرایط:
۳۲ لایک
ا.ت
تو راه هیچ حرفی بینمون ردوبدل نشد..ک رسیدیم..
پیاده شدیم و ب سمت ورودی پاساژ رفتیم..
رفتیم داخل..اونجا همش لباس عروس و لباس داماد و اینا بود..اول رفتیم ب سمت مزون لباس عروس..
هوسوک:برو تو..
ا.ت رف داخل..
ا.ت ،هوسوک:سلام..
فروشنده:سلام خوش امدین..
هوسوک: برو خودت یدونه از لباس عروسارو انتخاب کن..
ا.ت:ام..باشه..
ا.ت داشت لباسارو نگاه میکرد..ک غروشنده اومد کنارش..
فروشنده:خانم میتونم کمکتون کنم؟
ا.ت:عااا..ی لباس عروس میخواستم..
فروشنده: چ مدلی باشه؟
ا.ت:ساده و شیک باشه..
فروشنده چنتا رو بهش نشون داد و ا.ت اولی رو تن زد.. و رف جلو هوسوک ک رو صندلی نشسته بود..
ا.ت:چطوره؟
هوسوک:اممم..نه..زیادی سادس
ا.ت:,اوک
رف یکی دیگه پرو کرد..
ا.ت:این چی؟
هوسوک: نع..بهت نمیاد
ا.ت: هوف..باشه..
رف یکی دیگه پرو کرد..
ا.ت: این چی؟؟
هوسوک:واااوو(ارووم)ام..عالیه..خیلی بهت میاد..
ا.ت:مرسی..
ا.ت رفت و لباس عروسو با لباس بیرونش عوض کرد..
هوسوک: همینو میخواستم..
و پولو حساب کرد و رفتن بیرون..
هوسوک:خب حالا بریم کت سلوار واس خودم بگیریم..
رفتن تو ی مزون مردونه...
هوسوک و ا.ت:سلام
فروشنده: سلام..ب مزون ما خوش اومدین..
ا.ت و هوسوک: مرسی..
هوسوک رفت و ی کت شلوار پرو کرد..
هوسوک: چطوره؟
ا.ت: اممم..خوبه
هوسوک: وایسا بقیه هم تن بزنم..
ا.ت:اوکی..
هوسوک رفت و یکی دیگه تن زد..
هوسوک:این چطوره؟
ا.ت:نه..اون یکی ژیله داشت قشنگتر بود..
هوسوک: هوم..اره..
و همون کت شلوار و گرفت..
و از مغازه اومدن بیرون..
هوسوک:گشنت نی؟
ا.ت:اومم..چرا هس..
هوسوک:پس بریم رستوران غذا بخوریم..
ا.ت:ولی اگر کسی مارو ببینه چی؟
هوسوک:مثلا کی؟
ا.ت:مثلا کارکنای شرکت..
هوسوک: نه بابا اونا که الان سرکارن...
ا.ت:عع اره..بریم..
هوسوک: بریم..
و رفتن رسوتران و غذا خوردن و هوسوک ا.تو رسوند خونه...
2,3: لباسایی اوت پرو کرد
4:لباسی که واس ا.ت انتخاب کردن
5:لباس اولی که هوسوک پوشید و انتخابش کردن(با کتش🗿)
6:لباس دومی که هوسوک تن زد(میدونم هری استایلزه دیگه استایل بهتری نداشتم مجبور شدم بذارم🗿)
شرایط:
۳۲ لایک
۲۹.۴k
۲۱ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.