دلهره
# دلهره
ادامه ی part 82
_ نترس چیزیم نمیشه
_ نچ قرار نیست تا وقتی که حال مامانت بهتر شه پیش من میمونی
_ اما من که لباسی ندارم باید برم خونه
_ یه دست لباس راحتی توی کمد من هست میتونی اونو بپوشی
_ اما ...
_ اما بی اما
ناچار اون لباس رو برداشتم و با لباس خودم عوضش کردم
و دوباره پیش تهیونگ برگشتم
_ کاملا اندازته
نفسم رو کلافه بیرون دادم
_ حالا کجا بخوابم
_ بیا اینجا پیش خودم بخواب
_ شوخی میکنی دیگه
_ چه شوخی کاملا جدیم
_ نمیشه
تهیونگ از روی تخت بلند شد و به سمتم اومد
توی یه حرکت منو بغل کرد و به سمت تخت رفت و متوروی تخت انداخت خودشم کنارم دراز کشید
_ خوبم میشه الانم بگیر بخواب
دیگه حرفی نزدم
روم رو اونطرف کردم و سعی کردم بخوابم
ادامه ی part 82
_ نترس چیزیم نمیشه
_ نچ قرار نیست تا وقتی که حال مامانت بهتر شه پیش من میمونی
_ اما من که لباسی ندارم باید برم خونه
_ یه دست لباس راحتی توی کمد من هست میتونی اونو بپوشی
_ اما ...
_ اما بی اما
ناچار اون لباس رو برداشتم و با لباس خودم عوضش کردم
و دوباره پیش تهیونگ برگشتم
_ کاملا اندازته
نفسم رو کلافه بیرون دادم
_ حالا کجا بخوابم
_ بیا اینجا پیش خودم بخواب
_ شوخی میکنی دیگه
_ چه شوخی کاملا جدیم
_ نمیشه
تهیونگ از روی تخت بلند شد و به سمتم اومد
توی یه حرکت منو بغل کرد و به سمت تخت رفت و متوروی تخت انداخت خودشم کنارم دراز کشید
_ خوبم میشه الانم بگیر بخواب
دیگه حرفی نزدم
روم رو اونطرف کردم و سعی کردم بخوابم
۶.۳k
۲۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.