My wild mafiaپارت30
جیمین. اشکال نداره بیب لبشو بوسیدم
ات. جیمینن من دلم بستنی میخواد 🥺🥺
جیمین. خیییلییی خوبب پس بهتره بریم بستنی بخوریم تا شما شکمو منو نخوردید
ات. هعییی پرووو
جیمین. باشه حرص نخور بیا بریم😂😂
رفتیم پایین جیمین هعی از بستنی من لیس میزد اخر حرصم گفتم کل بستنیو مالیدم تو صورتش
ات. بیا اینم بستنی دهنم صاف شد 😐😂
جیمین. بدجنسس بزار فقطط دخترمون بدنیا بیادد باهات کار دارم
ات. حالا فعلا مونده تا بدنیا بیاد
جیمین. لپشو گاز گرفتم امیدوارم مثل تو کیوت باشه
ات. ایی و امیدوارم مثل تو وحشی نباشه 😝😝😝جیمین خندید
جیمین. 😂😂 خیلی خب باید بگیم دکتر بیاد چکاب بدی دیگه اخرای حاملگیته بنظرم زایمان طبیعی بهتره برات
ات. 🥺🥺اما درد داره من نوموخوام
جیمین. اتتت من کنارتم بیبی چیزی نمیشه برای سنتم چونکمه بهتره و راحت تررر
ات. بدجنسی خیلی 🥺🥺🥺باهات قهرم
جیمین. اتت لوسس من باشه قهر نکن اصلا هرچی تو بگی خوبه
ات. اوهوممممم
شب بود تشنم بود از رو تخت بلند شدم برم پایین اب بخورم اروم رفتم پایین داشتم اب میخوردم برگشتم پشتم ی نففر بود زبونم بند اومد جیغ زدم
ات. ج... ج... ج... جنننننننننن دیگه چشام سیاهی رفت چیزی نفهمیدم
جیمین
خواب بودم یهو صدای جیغغ اومد بلند شدم ات کنارم نبود هل کردم زود رفتم پایین دیدم افتاده زمین سریع رفتم سمتش بغلش کردم
جیمین. ات ات بیبی من پاشو سرمو اوردم بالا ک دیدمم عموم از المان اومده
جیمین. عمو هیون
هیون. جیمین پسرمم این دختر کیه
ات بلند کردم گذاشتم رو کاناپه
جیمین برات توضیح میدم همچیو برای ات اب اوردم اروم بهش دادم بخوره کم کم داشت بهوش میومد
جیمین. خوبی بیب
ات. اهوم خوبم جیمینن ما تو عمارت جن داری
م خودم دیدمش پشتم بود 😭😭هق من اینجا نمیمونم هق
هیون. سلام
ات. جیمین خ. خ. خ.... دشه خودشه همون جنه بیابریم پاشو
جیمین. ات اروم باش همچیو بهت میگم این عمومه هیون
ات. اما تو بهم درمودش چیزی نگفتی
جیمین. درسته عمو هیون چند سال پیش درست بعد مرگ پدرم رفت المان دنبالش بودن میخواستن عمومم بکشتن ک باهم صحبت کردیم ک بره المان تا اوضاع درست بشه برگرده
ات. اها خوشبختم من ات همسر جیمین
هیون. همسرش اوو خوشبختم دخترم
جیمین . عمو ات همون دختریه ک توبچگی دوستش داشتم بهش رسیدم چجوری برگشتی؟
هیون. تو همه جا پر شده ک ات بزرگترین خلافکارو کشته وقتی فهمیدم همون یاروعه مرده برگشتم پیشت ک با این صحنه اشنا شدم ببخشید دخترم تر سوندمت
ات. نه بابا اشکال نداره
جیمین همه داستانو ب عمو گفتم. از اشناییم با ات تا الان ک حاملس خیی خوشحال بودیم ات هم بهم گفت عموم خیلی بامزس قرار بود زن عموم ک دکتره فردا برای چکاب ات بیاد عموم رو تا اتاقش راهنمایی کردم منو ات هم رفتیم بخوابیم
فردا
پارت بعدم یکم دیگع میزارم امیدوارم دوست داشته باشید
میخواستم پارتو یکم تغغیر بدم ک مثلا ات میره چند سال بعد میاد ولی قول دادم غمگینش نکنم تغییر ندادم لاولیییی 😝🥰🥰🥰♥♥💋💋💋💋
ات. جیمینن من دلم بستنی میخواد 🥺🥺
جیمین. خیییلییی خوبب پس بهتره بریم بستنی بخوریم تا شما شکمو منو نخوردید
ات. هعییی پرووو
جیمین. باشه حرص نخور بیا بریم😂😂
رفتیم پایین جیمین هعی از بستنی من لیس میزد اخر حرصم گفتم کل بستنیو مالیدم تو صورتش
ات. بیا اینم بستنی دهنم صاف شد 😐😂
جیمین. بدجنسس بزار فقطط دخترمون بدنیا بیادد باهات کار دارم
ات. حالا فعلا مونده تا بدنیا بیاد
جیمین. لپشو گاز گرفتم امیدوارم مثل تو کیوت باشه
ات. ایی و امیدوارم مثل تو وحشی نباشه 😝😝😝جیمین خندید
جیمین. 😂😂 خیلی خب باید بگیم دکتر بیاد چکاب بدی دیگه اخرای حاملگیته بنظرم زایمان طبیعی بهتره برات
ات. 🥺🥺اما درد داره من نوموخوام
جیمین. اتتت من کنارتم بیبی چیزی نمیشه برای سنتم چونکمه بهتره و راحت تررر
ات. بدجنسی خیلی 🥺🥺🥺باهات قهرم
جیمین. اتت لوسس من باشه قهر نکن اصلا هرچی تو بگی خوبه
ات. اوهوممممم
شب بود تشنم بود از رو تخت بلند شدم برم پایین اب بخورم اروم رفتم پایین داشتم اب میخوردم برگشتم پشتم ی نففر بود زبونم بند اومد جیغ زدم
ات. ج... ج... ج... جنننننننننن دیگه چشام سیاهی رفت چیزی نفهمیدم
جیمین
خواب بودم یهو صدای جیغغ اومد بلند شدم ات کنارم نبود هل کردم زود رفتم پایین دیدم افتاده زمین سریع رفتم سمتش بغلش کردم
جیمین. ات ات بیبی من پاشو سرمو اوردم بالا ک دیدمم عموم از المان اومده
جیمین. عمو هیون
هیون. جیمین پسرمم این دختر کیه
ات بلند کردم گذاشتم رو کاناپه
جیمین برات توضیح میدم همچیو برای ات اب اوردم اروم بهش دادم بخوره کم کم داشت بهوش میومد
جیمین. خوبی بیب
ات. اهوم خوبم جیمینن ما تو عمارت جن داری
م خودم دیدمش پشتم بود 😭😭هق من اینجا نمیمونم هق
هیون. سلام
ات. جیمین خ. خ. خ.... دشه خودشه همون جنه بیابریم پاشو
جیمین. ات اروم باش همچیو بهت میگم این عمومه هیون
ات. اما تو بهم درمودش چیزی نگفتی
جیمین. درسته عمو هیون چند سال پیش درست بعد مرگ پدرم رفت المان دنبالش بودن میخواستن عمومم بکشتن ک باهم صحبت کردیم ک بره المان تا اوضاع درست بشه برگرده
ات. اها خوشبختم من ات همسر جیمین
هیون. همسرش اوو خوشبختم دخترم
جیمین . عمو ات همون دختریه ک توبچگی دوستش داشتم بهش رسیدم چجوری برگشتی؟
هیون. تو همه جا پر شده ک ات بزرگترین خلافکارو کشته وقتی فهمیدم همون یاروعه مرده برگشتم پیشت ک با این صحنه اشنا شدم ببخشید دخترم تر سوندمت
ات. نه بابا اشکال نداره
جیمین همه داستانو ب عمو گفتم. از اشناییم با ات تا الان ک حاملس خیی خوشحال بودیم ات هم بهم گفت عموم خیلی بامزس قرار بود زن عموم ک دکتره فردا برای چکاب ات بیاد عموم رو تا اتاقش راهنمایی کردم منو ات هم رفتیم بخوابیم
فردا
پارت بعدم یکم دیگع میزارم امیدوارم دوست داشته باشید
میخواستم پارتو یکم تغغیر بدم ک مثلا ات میره چند سال بعد میاد ولی قول دادم غمگینش نکنم تغییر ندادم لاولیییی 😝🥰🥰🥰♥♥💋💋💋💋
۳۴.۱k
۲۳ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.