ℙ𝕒𝕣𝕥 𝟞
رفتن خونه...
ا.ت:سلام
لیانگ:سلا....
م.ت:چیشدههههه پسرممممم ابروت چرا زخمهههه
ب.ت:چیشده دعوا ک نکردی؟؟
لیانگ:نه بابا چیزی نشده..الان خوبم ک
م.ت:مطمئنییییی؟؟
لیانگ:اره اره
م.ت:اوت واسش زخمشو پانسمان کننن
ا.ت:باشه چش
ا.ت و لیانگ رفتن بالا..
م.ت:خو لااقل میگفتیییی چیشدهههه
لیانگ نشنید..
ا.ت
رفتم و لباسمو عوض کردم و جعبه کمکای اولیه رو اوردم رو تختم گذاشتم..میخواستن بذم پیش لیانگ که دیدم داره رد میشه..
ا.ت:لیااانگگگ
لیانگ:بل چیشده
ا.ت:بیا اینجا زخمتو پانسمان کنممم
لیانگ:نمیخواد باباا
ا.ت:بیا اینجاااا😐😠
لیانگ اومد رو تخت نشس..
لیانگ:ا.ت تیر که نخوردم😐
ا.ت:بالاخره زخمه😐
ابروشو با الکل تمیز کردم و(خصله ندارم اینجارو بنویسم:/)
وقتی ک تمومید داشتیم باهم میرفدیم پایین..
ا.ت:ل..لیانگ ببخشید بخاطر من اینجوری شد..
لیانگ اومد بغلم کرد..
لیانگ: اشکال نداره اجی..تو تنعا خواهر منی..
منم محکم بغلش کردم..
لیانگ:خب دیگه بریم پایین..
ا.ت:بریییمممم
م.ت:بیاین بشینین:)
ا.ت
رفتین و شاممونو خوردیم..
وسط شام بودیم که..
ب.ت:عع راسی ا.ت
ا.ت:جان
ب.ت:فردا منشی هوسوک نمیاد..توهم ک ماری نداری..من بهش گفتم که تو میتونی فردا جای منشیش باشی..
ا.ت:من؟؟
ب.ت:اره..تو
ا.ت:ع..عم باش
لیانگ:ا.ت حواست ب خودت باشه هاا(اروم)
ا.ت:زرمار دیگه..زن داره اسکللل
لیانگ:خب شاید..
ا.ت:نگاش کرد چپ چپ*
لیانگ:خا دیگه غذاتو بخور://
غذامونو خوردیم و رفدیم خوابیدیم...
شرایط
۲۵ لایک
۱۰ کامنت
ا.ت:سلام
لیانگ:سلا....
م.ت:چیشدههههه پسرممممم ابروت چرا زخمهههه
ب.ت:چیشده دعوا ک نکردی؟؟
لیانگ:نه بابا چیزی نشده..الان خوبم ک
م.ت:مطمئنییییی؟؟
لیانگ:اره اره
م.ت:اوت واسش زخمشو پانسمان کننن
ا.ت:باشه چش
ا.ت و لیانگ رفتن بالا..
م.ت:خو لااقل میگفتیییی چیشدهههه
لیانگ نشنید..
ا.ت
رفتم و لباسمو عوض کردم و جعبه کمکای اولیه رو اوردم رو تختم گذاشتم..میخواستن بذم پیش لیانگ که دیدم داره رد میشه..
ا.ت:لیااانگگگ
لیانگ:بل چیشده
ا.ت:بیا اینجا زخمتو پانسمان کنممم
لیانگ:نمیخواد باباا
ا.ت:بیا اینجاااا😐😠
لیانگ اومد رو تخت نشس..
لیانگ:ا.ت تیر که نخوردم😐
ا.ت:بالاخره زخمه😐
ابروشو با الکل تمیز کردم و(خصله ندارم اینجارو بنویسم:/)
وقتی ک تمومید داشتیم باهم میرفدیم پایین..
ا.ت:ل..لیانگ ببخشید بخاطر من اینجوری شد..
لیانگ اومد بغلم کرد..
لیانگ: اشکال نداره اجی..تو تنعا خواهر منی..
منم محکم بغلش کردم..
لیانگ:خب دیگه بریم پایین..
ا.ت:بریییمممم
م.ت:بیاین بشینین:)
ا.ت
رفتین و شاممونو خوردیم..
وسط شام بودیم که..
ب.ت:عع راسی ا.ت
ا.ت:جان
ب.ت:فردا منشی هوسوک نمیاد..توهم ک ماری نداری..من بهش گفتم که تو میتونی فردا جای منشیش باشی..
ا.ت:من؟؟
ب.ت:اره..تو
ا.ت:ع..عم باش
لیانگ:ا.ت حواست ب خودت باشه هاا(اروم)
ا.ت:زرمار دیگه..زن داره اسکللل
لیانگ:خب شاید..
ا.ت:نگاش کرد چپ چپ*
لیانگ:خا دیگه غذاتو بخور://
غذامونو خوردیم و رفدیم خوابیدیم...
شرایط
۲۵ لایک
۱۰ کامنت
۲۵.۸k
۱۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.