شینپی (پارت ۴۵)
توی اون پارتی با سویونگ بود! اون داره به یاسمن خیانت میکنه! پسره ی دوزاری...هر چی دختر پولدار میبینه می چسبه بهشون . بعید نیست دو روز دیگه بیاد به منم درخواست بده! باید یه جوری دستشو واسه یاسمن رو کنم . شامپاین و لیوان هارو بردم توی هال و گذاشتم روی میز .
یاسمن : مرسی . برای هردوتاشون شامپاین ریختم و گذاشتم جلوشون .
مین وو : وای...این بهترین شامپاین که تا حالا خوردم!
ا/ت : جدی؟ سویونگ هم خیلی دست و دلبازه ها .
یکم دستپاچه شد .
مین وو : سویونگ ک...کی هست؟
اَی مردک مارموز .
ا/ت : هیچی فراموشش کن .***
یاسمن : چرا نمیزاری من بخورم ، همش دو لیوان خوردم .
ا/ت : یکیتون باید هوشیار بمونه تا برین خونه . و به مین وو اشاره کردم . انقدر مست بود که تقریبا بیهوش بود .
یاسمن : باشه...
یکم که گذشت از یاسمن پرسیدم : به مین وو اعتماد داری؟
یاسمن : آره معلومه . (با لبخند)
دست انداخت دور گردنش و گفت : مین ووی خودمه .
پوزخندی زدم و گفتم : ولی فکر نکنم فقط مال تو باشه.
یاسمن : منظورت چیه؟
گوشیمو درآوردم و عکس دسته جمعی توی کلاب رو نشونش دادم . مین وو از پشت سویونگ رو بغل کرده بود و داشت گونه ش رو می بوسید . یاسمن شوکه شد و کپ نگاه کرد . بعدش مرحله اول شروع شد ، انکار .
یاسمن : نه بابا ، این فتوشاپه .
ا/ت : چرا باید بهت دروغ بگم؟ خیلی عاشق چشم و ابروی مین وو ام که ازت بدزدمش ؟
رو کردم و به مین وو گفتم : مین وو شی ، اسم دوست دخترت چیه؟
مین وو : سویونگ...
ا/ت : اسم اون یکی دوست دخترت چیه؟
مین وو : امم...یکی هست ولی دوست...دخترم نیست...بیشتر...کارت...بانکیمه...یاسمن...
و بعدم پوزخندی زد . اشک ار چشمای یاسمن سرازیر شد . مرتیکه ی عوضی...ارزش اشک های یاسمن رو نداره . از یقه گرفتمش و بلندش کردم .
#فیک_بی_تی_اس #فیک
_____________________________
شرایط: ۳۰ لایک
۱۵ کامنت
میشه نظرتونو بنویسید ؟ احساس میکنم فیک جدیدا بد شده...
یاسمن : مرسی . برای هردوتاشون شامپاین ریختم و گذاشتم جلوشون .
مین وو : وای...این بهترین شامپاین که تا حالا خوردم!
ا/ت : جدی؟ سویونگ هم خیلی دست و دلبازه ها .
یکم دستپاچه شد .
مین وو : سویونگ ک...کی هست؟
اَی مردک مارموز .
ا/ت : هیچی فراموشش کن .***
یاسمن : چرا نمیزاری من بخورم ، همش دو لیوان خوردم .
ا/ت : یکیتون باید هوشیار بمونه تا برین خونه . و به مین وو اشاره کردم . انقدر مست بود که تقریبا بیهوش بود .
یاسمن : باشه...
یکم که گذشت از یاسمن پرسیدم : به مین وو اعتماد داری؟
یاسمن : آره معلومه . (با لبخند)
دست انداخت دور گردنش و گفت : مین ووی خودمه .
پوزخندی زدم و گفتم : ولی فکر نکنم فقط مال تو باشه.
یاسمن : منظورت چیه؟
گوشیمو درآوردم و عکس دسته جمعی توی کلاب رو نشونش دادم . مین وو از پشت سویونگ رو بغل کرده بود و داشت گونه ش رو می بوسید . یاسمن شوکه شد و کپ نگاه کرد . بعدش مرحله اول شروع شد ، انکار .
یاسمن : نه بابا ، این فتوشاپه .
ا/ت : چرا باید بهت دروغ بگم؟ خیلی عاشق چشم و ابروی مین وو ام که ازت بدزدمش ؟
رو کردم و به مین وو گفتم : مین وو شی ، اسم دوست دخترت چیه؟
مین وو : سویونگ...
ا/ت : اسم اون یکی دوست دخترت چیه؟
مین وو : امم...یکی هست ولی دوست...دخترم نیست...بیشتر...کارت...بانکیمه...یاسمن...
و بعدم پوزخندی زد . اشک ار چشمای یاسمن سرازیر شد . مرتیکه ی عوضی...ارزش اشک های یاسمن رو نداره . از یقه گرفتمش و بلندش کردم .
#فیک_بی_تی_اس #فیک
_____________________________
شرایط: ۳۰ لایک
۱۵ کامنت
میشه نظرتونو بنویسید ؟ احساس میکنم فیک جدیدا بد شده...
۸.۶k
۱۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.