sleep lady
#sleep_lady
#بخواب_خانم_کوچولو
p8
با استرسی که واقعا غیر قابل توصیفه آمده شدمو عین الاغا از خونه زدم بیرون
فقط عین احمقا راه میرفتم و با خودم حرف می زدم (خب احمقی دیه )
باید باهاش حرف بزنمممممم
اماااااااا
اههههههههه ( مرض )
تمام جرعتمو جمع کردم و یه پیام بهش دادم
« فوری باید ببینمت ! »
و بعد لوکیشن یه کافه رو براش فرستادم و خودمم به سمت کافه حرکت کردم
خیلی سریعه ، وقتی رفتم مثل چی همونجا نشسته بود
رفتمو جلوش نشستم ، اما هرکاری می کردم زبونم نمی چرخید که حرف بزنم
یونگی : واقعا ( پوزخند )
نکنه شبا یه آدم و روزا یه آدم میشی
زل زدم بهش
یونگی : دیشب عین طوطی حرف میزدی و امروز حتی دهنتو باز نمی کنی
اممممم
یونگی : اممم چی ...
+ من باید بدونم
یونگی : چیو
+ اینکه دیشب چی شدش 🤧
یونگی خنده ایی کرد و تکیه داد
+ اح اینطوری نمیشه لطفا من دارم دیونه میشم
یونگی : خب پس اگه خیلی کنجکاوی ....
+ صبر کن
+ چندتا نفس امیییقققققققققققق
خب بگو
یونگی : پوزخند ، چقدر عجیبی تو
یونگی ویو
وقت سواستفاده از حالش بود ، کمی اذیت کردنش خوب می چسبید
واقعا دلم میخواست قیافشو وقتی بهش دروغ میگمو ببینم
یونگی : خب ما دیشب
ا.ت در حال سرخ شدننن
یونگی : باهم
ا.ت سرخ سرخه
یونگی : خب چیز کردیم
ا.ت : چی کردیم
یونگی : اخهه پچه ایی مگه
خب چیز کردیم دیگه
ا.ت گوجه فرنگی شده ( گزیه الکی ) عاععععااا خب چی کردیم
ا.ت : خاهش میکنم اونچیزی که فکرشو می کنم نباشهههههه
یونگی : مگه به چی فکر می کنی ( خنده شیطانی )
ا.ت : دستاشو گرفت جلو صورتش و با حالت خیلی ناناسی
ا.ت : من نمیخوام از العان بچه داشته باشمممممم
یونگی : از شدت کیوتیش دلم دمی خواست جوابشو ندم
یونگی : من باید برم ، دیرم شده
و پاشد رفت
ا.ت در حال پاره شدننن
__________________
هعببب
مودونم بد شد
ببشید دیع 🤧👈🏻👉🏻
#بخواب_خانم_کوچولو
p8
با استرسی که واقعا غیر قابل توصیفه آمده شدمو عین الاغا از خونه زدم بیرون
فقط عین احمقا راه میرفتم و با خودم حرف می زدم (خب احمقی دیه )
باید باهاش حرف بزنمممممم
اماااااااا
اههههههههه ( مرض )
تمام جرعتمو جمع کردم و یه پیام بهش دادم
« فوری باید ببینمت ! »
و بعد لوکیشن یه کافه رو براش فرستادم و خودمم به سمت کافه حرکت کردم
خیلی سریعه ، وقتی رفتم مثل چی همونجا نشسته بود
رفتمو جلوش نشستم ، اما هرکاری می کردم زبونم نمی چرخید که حرف بزنم
یونگی : واقعا ( پوزخند )
نکنه شبا یه آدم و روزا یه آدم میشی
زل زدم بهش
یونگی : دیشب عین طوطی حرف میزدی و امروز حتی دهنتو باز نمی کنی
اممممم
یونگی : اممم چی ...
+ من باید بدونم
یونگی : چیو
+ اینکه دیشب چی شدش 🤧
یونگی خنده ایی کرد و تکیه داد
+ اح اینطوری نمیشه لطفا من دارم دیونه میشم
یونگی : خب پس اگه خیلی کنجکاوی ....
+ صبر کن
+ چندتا نفس امیییقققققققققققق
خب بگو
یونگی : پوزخند ، چقدر عجیبی تو
یونگی ویو
وقت سواستفاده از حالش بود ، کمی اذیت کردنش خوب می چسبید
واقعا دلم میخواست قیافشو وقتی بهش دروغ میگمو ببینم
یونگی : خب ما دیشب
ا.ت در حال سرخ شدننن
یونگی : باهم
ا.ت سرخ سرخه
یونگی : خب چیز کردیم
ا.ت : چی کردیم
یونگی : اخهه پچه ایی مگه
خب چیز کردیم دیگه
ا.ت گوجه فرنگی شده ( گزیه الکی ) عاععععااا خب چی کردیم
ا.ت : خاهش میکنم اونچیزی که فکرشو می کنم نباشهههههه
یونگی : مگه به چی فکر می کنی ( خنده شیطانی )
ا.ت : دستاشو گرفت جلو صورتش و با حالت خیلی ناناسی
ا.ت : من نمیخوام از العان بچه داشته باشمممممم
یونگی : از شدت کیوتیش دلم دمی خواست جوابشو ندم
یونگی : من باید برم ، دیرم شده
و پاشد رفت
ا.ت در حال پاره شدننن
__________________
هعببب
مودونم بد شد
ببشید دیع 🤧👈🏻👉🏻
۲.۷k
۱۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.