یونگی
یونگی
بیرون بودم ک چشمم به پسرا و ات خورد که عین بچه ها ات رو روکولشون گزاشتن و میبرنش اینور و اونور .هنوزم اون 4 تا فسقلی موندن
جین : هنوزم بازیگوشیشونو دارن
یونگی : دارن پز قدرت مند بودن ات رو میدن
جین : خدایی نمیدونم چطور اینکارو کرد سربازا گفتن ایاف کثولو داشت یه دختر بچه رو قورت میداد ولی ات نجاتش داد اونم نزدیک لبه مرگ بود
یونگی : بهش افتخار میکنم اون واقعا تلاش کرد تا به اینجا برسه
جین : میگم یه سوال
یونگی : میشنوم
جین : به نظر میاد عاشق ات شدی
با حرفش شوکه شدم و از یقش گرفتم و بلندش کردم بالا
یونگی : پدرصگ معلومه که نه چی شد که ب این نتیجه رسیدی(눈‸눈)
جین : من میدونم که هستی. تازه، من خودمو جر ندادم که تو بری لای لای و با یه دختر بازی کنی این خلاف قوانین میلیه ( کرم ادمین فعال شد دلم میخواد کمدیش کنم یکم 🌚)
یونگی : اول قوانین رو میزارم کونت بعد میکشمت پفیوز دارم میگم نیستم تازه اگه قوانین اینطوریه 1 سال پیش مث خر از ایاف کثولو فرار نمیکردی اینم خلاف قوانینه جناب کیم.
جین : اوکی بیخیالش شو (눈‸눈)
ویو ات
بالاخره کوک منو گزاشت زمین سرم حسابی گیج رفته بود
ات : اهه پسرا میدونین من از دیشب نخوابیدم و خیلی خستمه
کوک : عذر میخوام ولی خیلی ذوق داشتیم
ات :*لبخند*
جیهوپ : ات!
ات : هوم؟
جیمین : ایشون کی باشن؟ و از کجا اسمتو میدونه
ات : ها؟ ایشون سرباز جانگ هوسوک هستن. همونی که 5 سال پیش نجاتم داد
تهیونگ : هوم؟ و با خواهر کوچیکه چه نسبتی دارن؟ (눈‸눈)
جیهوپ : اوه عذر میخوام ات
ات : ها؟ نه نه نه اشکال نداره هممون دوستیم
کوک : رفیقیم البته هوسوکاوا رو حساب نکردم (눈‸눈)
جیهوپ : ک اینطور...میگم ات واسه ماموریت بعد اماده ای
ات : ماموریت بعد؟!
جیهوپ : مگه نشنیدی
ات : نه از بس هواسم پرت پسرا بود متوجه نشدم
جیهوپ : ملاقات با سربازان تازه کار تا ویژه مجیک و اینکه واحد شناسایی گشت زنی دارن
ات : م...مجیک
جیهوپ : اره...بعدا میبینمت
سرباز جانگ رف...با یاد خاطرات گذشته اشک تو چشمام جمع شد
ات : م..من میرم خوابگاه استراحت کنم...ت..تا وقتی بخوایم بریم
تهیونگ : هر جور راحتی
بیرون بودم ک چشمم به پسرا و ات خورد که عین بچه ها ات رو روکولشون گزاشتن و میبرنش اینور و اونور .هنوزم اون 4 تا فسقلی موندن
جین : هنوزم بازیگوشیشونو دارن
یونگی : دارن پز قدرت مند بودن ات رو میدن
جین : خدایی نمیدونم چطور اینکارو کرد سربازا گفتن ایاف کثولو داشت یه دختر بچه رو قورت میداد ولی ات نجاتش داد اونم نزدیک لبه مرگ بود
یونگی : بهش افتخار میکنم اون واقعا تلاش کرد تا به اینجا برسه
جین : میگم یه سوال
یونگی : میشنوم
جین : به نظر میاد عاشق ات شدی
با حرفش شوکه شدم و از یقش گرفتم و بلندش کردم بالا
یونگی : پدرصگ معلومه که نه چی شد که ب این نتیجه رسیدی(눈‸눈)
جین : من میدونم که هستی. تازه، من خودمو جر ندادم که تو بری لای لای و با یه دختر بازی کنی این خلاف قوانین میلیه ( کرم ادمین فعال شد دلم میخواد کمدیش کنم یکم 🌚)
یونگی : اول قوانین رو میزارم کونت بعد میکشمت پفیوز دارم میگم نیستم تازه اگه قوانین اینطوریه 1 سال پیش مث خر از ایاف کثولو فرار نمیکردی اینم خلاف قوانینه جناب کیم.
جین : اوکی بیخیالش شو (눈‸눈)
ویو ات
بالاخره کوک منو گزاشت زمین سرم حسابی گیج رفته بود
ات : اهه پسرا میدونین من از دیشب نخوابیدم و خیلی خستمه
کوک : عذر میخوام ولی خیلی ذوق داشتیم
ات :*لبخند*
جیهوپ : ات!
ات : هوم؟
جیمین : ایشون کی باشن؟ و از کجا اسمتو میدونه
ات : ها؟ ایشون سرباز جانگ هوسوک هستن. همونی که 5 سال پیش نجاتم داد
تهیونگ : هوم؟ و با خواهر کوچیکه چه نسبتی دارن؟ (눈‸눈)
جیهوپ : اوه عذر میخوام ات
ات : ها؟ نه نه نه اشکال نداره هممون دوستیم
کوک : رفیقیم البته هوسوکاوا رو حساب نکردم (눈‸눈)
جیهوپ : ک اینطور...میگم ات واسه ماموریت بعد اماده ای
ات : ماموریت بعد؟!
جیهوپ : مگه نشنیدی
ات : نه از بس هواسم پرت پسرا بود متوجه نشدم
جیهوپ : ملاقات با سربازان تازه کار تا ویژه مجیک و اینکه واحد شناسایی گشت زنی دارن
ات : م...مجیک
جیهوپ : اره...بعدا میبینمت
سرباز جانگ رف...با یاد خاطرات گذشته اشک تو چشمام جمع شد
ات : م..من میرم خوابگاه استراحت کنم...ت..تا وقتی بخوایم بریم
تهیونگ : هر جور راحتی
۷۱.۱k
۱۳ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.