پارت ۱
پارت ۱
مست برگشتم خونه ..
رفتم توی آشپز خونه کمی آب بخورم که دیدم دختری که تو این چند روز خواب و خوراک ازم گرفت بود با لباس کوتاه اومده پایین ..
_هوووم چی میخوای دخمل کوچولو؟
+شما مستی اقا؟
_اقا نگو دیگه کوچولو من شوهرتم
+شما منو بزور آوردید اینجا
درحالی که بهش نزدیک میشدم گفتم :
_من که بهت گفتم فرصت میدم عاشقم شی چرا عاشقم نمیشی لامصب مگه من چیم بده
مات زده نگاهم میکرد که گفتم :
_عروسک
که بله ای زیر لب گفت که گفتم :
_بهترع بری اینجا باشی قول نمیدم بلایی سرت نیارم
نگاه ترسیده ای به چشمم کرد گفت :
+آقا شما مستی بزار حداقل ی قهوه درست کنم که سرحال بشید
_دلبرکم برو نمیخام اینجا باشی داره حالم بد میشه
+چیشدع آقا نکنه تب کردین
همینجور که لیوان تو دستم بود با فشار زیاد بهش شکست ..
گرمم شده بود وااییی
عربده زدم :
_د اخهههه لعنتی گمشو اتاقت اینجا باشی اتفاق های خوبی نمیفته
که گریه کنان گفت :
+اقااااا دس..
که حرفشو نصفه قطع کردم بغلش کردم بردمش سمت اتاقم..
خلاصه منم مردم با اون وضع اومده بود پیشم انتظار داشت تحریک نشم ..
+آقا چیکار میکنی
انداختمش رو تخت با شیطنت گفتم :
_هیس کوچولو ی شیطنت ریز میکنیم ..
قول میدم زود تموم بشه
با بغض گفت:
+آقا ولی من دخترم
_اشکال ندارع کوچولو دختر بودنتو میگیرم میشی زن خودم
هق هق کنان گفت :
+من نمیخام اقااااا
عصبی گفتم :
_رو اعصابم راه نرو بچه که حوصلت نیست
با هوس بهش نزدیک شدم لباساشو پاره میکردم ولی اون فقط گریه میکرد
مست برگشتم خونه ..
رفتم توی آشپز خونه کمی آب بخورم که دیدم دختری که تو این چند روز خواب و خوراک ازم گرفت بود با لباس کوتاه اومده پایین ..
_هوووم چی میخوای دخمل کوچولو؟
+شما مستی اقا؟
_اقا نگو دیگه کوچولو من شوهرتم
+شما منو بزور آوردید اینجا
درحالی که بهش نزدیک میشدم گفتم :
_من که بهت گفتم فرصت میدم عاشقم شی چرا عاشقم نمیشی لامصب مگه من چیم بده
مات زده نگاهم میکرد که گفتم :
_عروسک
که بله ای زیر لب گفت که گفتم :
_بهترع بری اینجا باشی قول نمیدم بلایی سرت نیارم
نگاه ترسیده ای به چشمم کرد گفت :
+آقا شما مستی بزار حداقل ی قهوه درست کنم که سرحال بشید
_دلبرکم برو نمیخام اینجا باشی داره حالم بد میشه
+چیشدع آقا نکنه تب کردین
همینجور که لیوان تو دستم بود با فشار زیاد بهش شکست ..
گرمم شده بود وااییی
عربده زدم :
_د اخهههه لعنتی گمشو اتاقت اینجا باشی اتفاق های خوبی نمیفته
که گریه کنان گفت :
+اقااااا دس..
که حرفشو نصفه قطع کردم بغلش کردم بردمش سمت اتاقم..
خلاصه منم مردم با اون وضع اومده بود پیشم انتظار داشت تحریک نشم ..
+آقا چیکار میکنی
انداختمش رو تخت با شیطنت گفتم :
_هیس کوچولو ی شیطنت ریز میکنیم ..
قول میدم زود تموم بشه
با بغض گفت:
+آقا ولی من دخترم
_اشکال ندارع کوچولو دختر بودنتو میگیرم میشی زن خودم
هق هق کنان گفت :
+من نمیخام اقااااا
عصبی گفتم :
_رو اعصابم راه نرو بچه که حوصلت نیست
با هوس بهش نزدیک شدم لباساشو پاره میکردم ولی اون فقط گریه میکرد
۲.۳k
۰۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.