پارت 28
جیمین
قبل از اینکه روی زمین بیفته گرفتمش .
ت خونریزی داشت لعنتی
سریع ت رو روی دوشم انداختم با یه دستم نگهش داشتم
رفتم سوییچ وگوشی برداشتم از خونه خارج شدم به سمت اسانسور رفتم . وقتی اسانسور ایستاد سریع به سمت پارکینگ
رفتم دکمه ریموت ماشین زدم ت صندلی پشت گذاشتم با سرعتی که نمیدونم از کجا پیدا شده بود به سمت بیمارستان رفتم
سریع پیاده شدم ت براید بغل کردم وارد بیمارستان شدم داد زدم
جیمین: پرستار، پرستار؟!
پرستار: چه خبره اقا بیمارستان گذاشتین رو سرتون
جیمین: خونریزی داره
دکتر سریع گفت برانکارد بیارن ، ت رو روی برانکارد گذاشتم ت رو بردن خواستم همراهش برم که دکتر جلوم گرف
دکتر: نمیتونین وارد بشین اقا، لطفا بمونین تا ما هم به کارمون برسیم
کلافه روی صندلی نشستم دستمو توی موهام فرو بردم اگه یه تار مو ازش کم بشه این بیمارستان خراب میکنم رو سرشون
نمیدونم چقدر گذشت که دکتر با پرستار اومدن بیرون
جیمین: حالش چطوره؟
دکتر: چه نسبتی باهاشون دارین
جیمین: دوس پسرشم
دکتر خیره تو چشمام گفت
دکتر: بخاطر خون زیادی که ازشون رفته باید تا فردا اینجا باشن
لایک 25
فالوور 5 تا
کامنت 25
قبل از اینکه روی زمین بیفته گرفتمش .
ت خونریزی داشت لعنتی
سریع ت رو روی دوشم انداختم با یه دستم نگهش داشتم
رفتم سوییچ وگوشی برداشتم از خونه خارج شدم به سمت اسانسور رفتم . وقتی اسانسور ایستاد سریع به سمت پارکینگ
رفتم دکمه ریموت ماشین زدم ت صندلی پشت گذاشتم با سرعتی که نمیدونم از کجا پیدا شده بود به سمت بیمارستان رفتم
سریع پیاده شدم ت براید بغل کردم وارد بیمارستان شدم داد زدم
جیمین: پرستار، پرستار؟!
پرستار: چه خبره اقا بیمارستان گذاشتین رو سرتون
جیمین: خونریزی داره
دکتر سریع گفت برانکارد بیارن ، ت رو روی برانکارد گذاشتم ت رو بردن خواستم همراهش برم که دکتر جلوم گرف
دکتر: نمیتونین وارد بشین اقا، لطفا بمونین تا ما هم به کارمون برسیم
کلافه روی صندلی نشستم دستمو توی موهام فرو بردم اگه یه تار مو ازش کم بشه این بیمارستان خراب میکنم رو سرشون
نمیدونم چقدر گذشت که دکتر با پرستار اومدن بیرون
جیمین: حالش چطوره؟
دکتر: چه نسبتی باهاشون دارین
جیمین: دوس پسرشم
دکتر خیره تو چشمام گفت
دکتر: بخاطر خون زیادی که ازشون رفته باید تا فردا اینجا باشن
لایک 25
فالوور 5 تا
کامنت 25
۱۷.۹k
۱۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.