Why didn't you leave it?! p8
۳ ماه بعد
ویو ا.ت
الان ۳ ماهه که اینجام دیگه ۱۶ سالم میشه فردا ولی بدون تهیونگ خاکی کنم تو سدم اصن چرا باید انقدر درد بکشم و عذاب بکشم لعنت به همتون اینجاها ۱۶ سالگی میتونی مستقل بشی منم میخوام برم خونه مامان بزرگم تو یه جای دیگه جون فک میکنم تهیونگ منو فراموش کرده باشه تا الان
خوابید
ا.ت:دوباره با ترس از خواب بلند شدم دوباره همون خواب ۱ سال میشه دارم میبینمش ولی اینبار فرق داشت تونستم کامل چهرش رو ببینم ولی کی بود چرا هیچی یادم نیس عیب نداره ساعت چنده چییییی من از دیروز خوابم چرا همیشه وقتی این خواب رو میبینم ۶ ساعت خوابم ساعت الان ۶ صبح بود
رفتم پایین که مدیر اومد با یه کیک بزرگ اومدن و حشن گرفتم اینا
فردا ا.ت از اونجا بدون خبر به تهیونگ رفت به یه جای دیگه
۲ سال بعد
ا.ت
داشتم به شهر قبلیم بر میگشتم داشتم کنار مدرسه قبلیم قدم میزدم که یکی رو دیدم شبیه تهیونگ بود رفتم جلو تا منو دید بغلم کرد کپ کرده بودم
ا.ت:ک..کی هستی میدونستی هیلی شبیه عشقمی؟
تهیونگ:عشقت؟(بغض)
ا.ت: آره من اونو از ۱۴ سالگی میشناسم ولی مجبور شدم برم یتیم خونه ۲ ساله از یتیم خونه رفتم و رفتم به شهر جدید دلم براش تنگ سده اسمش کیم تهیونگ بود خیلی دوسش داشتم ولی بهش نگفتم که از یتیم خونه رفتم چون فک میکنم منو فراموش کرده
ویو ا.ت
الان ۳ ماهه که اینجام دیگه ۱۶ سالم میشه فردا ولی بدون تهیونگ خاکی کنم تو سدم اصن چرا باید انقدر درد بکشم و عذاب بکشم لعنت به همتون اینجاها ۱۶ سالگی میتونی مستقل بشی منم میخوام برم خونه مامان بزرگم تو یه جای دیگه جون فک میکنم تهیونگ منو فراموش کرده باشه تا الان
خوابید
ا.ت:دوباره با ترس از خواب بلند شدم دوباره همون خواب ۱ سال میشه دارم میبینمش ولی اینبار فرق داشت تونستم کامل چهرش رو ببینم ولی کی بود چرا هیچی یادم نیس عیب نداره ساعت چنده چییییی من از دیروز خوابم چرا همیشه وقتی این خواب رو میبینم ۶ ساعت خوابم ساعت الان ۶ صبح بود
رفتم پایین که مدیر اومد با یه کیک بزرگ اومدن و حشن گرفتم اینا
فردا ا.ت از اونجا بدون خبر به تهیونگ رفت به یه جای دیگه
۲ سال بعد
ا.ت
داشتم به شهر قبلیم بر میگشتم داشتم کنار مدرسه قبلیم قدم میزدم که یکی رو دیدم شبیه تهیونگ بود رفتم جلو تا منو دید بغلم کرد کپ کرده بودم
ا.ت:ک..کی هستی میدونستی هیلی شبیه عشقمی؟
تهیونگ:عشقت؟(بغض)
ا.ت: آره من اونو از ۱۴ سالگی میشناسم ولی مجبور شدم برم یتیم خونه ۲ ساله از یتیم خونه رفتم و رفتم به شهر جدید دلم براش تنگ سده اسمش کیم تهیونگ بود خیلی دوسش داشتم ولی بهش نگفتم که از یتیم خونه رفتم چون فک میکنم منو فراموش کرده
۸.۶k
۱۶ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.