رمان عشق مثلث پارت ۱۸
رسیدیم زود از ماشین پیاده شدم دست مین سو رو گرفتم و را افتادم به سمت قصر
از زبون نویسنده
آهنگ پخش شده بود همه اونجا بودن یجورایی شبیه پارتی بود
رفتین روی میزی که جیمین و تهیونگ هم بودن
+سلام
_@سلام
&سلام
نوشیدنی میوردن (سوجین چند مدتی بود که نوشیدنی نمیخوره)
_نمیخوری؟
+نه
از زبون سوجین
مین سو کمی دور تر با یکی از دوستاش حرف میزد جیمینم همینطور ولی تهیونگ چشم ازم برنمیداشت خواستم مکایپم رو درست کنم از پله ها رفتم بالا وقتی درست گردم اومدم بیرون خواستم برم که تهیونگو دیدم هی نزدیکتر میومد ولی من عقب میرفتم که آخر خوردم به دیوار نزدیکتر اومد و یه دستشو گذاشت بغلم
+ت..تهیونگ چیکار میکنی حالت خوبه
@من عالیم
فهمیدم که مسته
@میدونی چند ساله منتظرم
+منتطره چی؟
@منتظره جوابت
+جواب چی؟
@هه خودتو نزن به اون راه میدونم که خودتم قشنگ میدونی چیو میگم...نمیخوای باهم باشیم
+ببین تهیونگ تو الان مستی بیا ببرم
@سوجین من حالم خوبه تا جوابتو نگی جایی نمیرم(با اعصبانی)
+هنوز جوابی ندارم
@هه الان میدونی چند ساله دوساله که منتظر این جوابتم بعد میکی هنوز جوابی ندارم
+تهیونگ من بهت گفته بودم که منو فراموش کن چرا نمیخوای عادت کنی؟
@چون میخوامت خواهش میکنم جوابمو بده
+...
از زبون تهیونگ
وقتی جوابمو نداد واقعا اعصابم خورد شد سرمو بردم توی گردنشو بو میکردم واقعا بوی همون عطرو میداد نمیدونم چرا نمیتونم فراموشش کنم چیزی نمیگفت سرمو بردم طرف گوشش
@من بازم منتظر جوابت میمونم ولی خواهش میکنم ردم نکن
داشتم میرفتم که با حرفش میخکوب شدم چی؟اون الان چیگفت؟
گفت دوست دارم برگشتم سمتش
@چیگفتی؟
+دوست دارم ولی نمتونم انتخابتون کنم
@ببین من همه تلاشمو میکنم ولی تو ردم نکن باشه؟
+اوهوم
از زبون نویسنده رفتن پایین
×سلام خوشگله
+ههیییوونگگ
×چطوری؟
+مرسی هیونگ تو چیکار میکنی
×من خوبم امم تهیونگ حالش خوبه
@ها ارع من خوبم ببین فول فولم
×اوکی بیاین بریم آهنگ شروع میشه باید برقصیم
+من نمیخوام برقصم
×چرا کسی اذیتت کرده
+نه نه
×خیله خوب بیا بریم بشینیم
تهیونگ،جیمین،مین سو و سوجین و جونگ کوک روی یه مبل نشسته بودن
جیمین رفت بالا سره سوجین
_افتخار میدین
خواست دستشو بگیره که
@میشه بانو؟
&من دوست پسرشم پس باید اینو من ازش بپرسم نه شما
بین اونا مونده بودی که فرشته نجاتت(جانگ کوک)اومد
×عههه اصلا با هیچ کدومتون نمیرقصه من هیونگشم پس با من میرقصه افتخار میدین لیدی
+البته که بله
رفتین وسط قشنگ میرقصیدین همه چششون به شما بود به لحظه یاد خاطره ای که با جیمین میرقصیدی تو ذهنت اومد ولی زود فراموشش کردی
×حالت خوبه میتونی ادامه بدی؟
+ارع ارع خوبه
داشتین میرقصیدین که جونگ کوک تورو چرخوند ناخواسته افتادی بغل جیمین برای اینکه ضایع نشه رقصیدی
بازم یاد اون خاطه افتادی
جیمینم اون خاطره تو ذهنش میومد
_من واقعا دوست دارم کاش میشد یه فرصت دیگه بهم میدادی
+منم دوست دارم ولی باید وقت بهم بدی
_واقعا راس میگی بهم یه فرصت دیگه دادی
+اوهوم
_وایی بیبی مطمئن باش ایندفعه مال من میشی
جیمین از ذوق خودشو بیشتر به سوجین نزدیک کرد فاصلشون به حداکثر رسیده بود که حتی بعضی وقتا لباشون بهم برمیخورد
وقتی آهنگ تموم شد برگشتن دیدن همه دارن بهتون دست میزنن شماهم یه تعظیم کوتاهی کردین و برگشتین سمت میز ...
وقت رفتن بود
×خیله خوب راستی من برای سوجین خونه خریدم که باهم زندگی کنیم دیگه خواهر برادر حساب میشیم دیگه
+جدی میگی وایی مرسی اوپا
_مبارک باشه جونگ کوک بعصی وقتا ماهم دعوت کنیا
×حتمی چرا که نه
&باش بیبی مواظب خودت باش من رفتم بای
+بای
_چرا این همش به تو میگه بیبی
+خوب دوست پسرمه دیگه
_سسوووجججییینن
+باش باش زود جوش نیار
×راستی تهیونگ کجاست
_حالش بد بود مست شده بود ماشین گرفتم بردن خونه
×باش پس ماهم میریم
+فردا میبینمت خدافظ
_باش خدافظ...
+وااییی هیونگ واقعا خونه عالیییه
×خوشحالم که خوشت اومده
+واقعا عالیه
×خیله خوب ساعت نصفه شبه بخواب فردا وسایلتو جمع و جور میکنی
+اوکی شب بخیر اوپا
×شب بخیر
از زبون نویسنده
آهنگ پخش شده بود همه اونجا بودن یجورایی شبیه پارتی بود
رفتین روی میزی که جیمین و تهیونگ هم بودن
+سلام
_@سلام
&سلام
نوشیدنی میوردن (سوجین چند مدتی بود که نوشیدنی نمیخوره)
_نمیخوری؟
+نه
از زبون سوجین
مین سو کمی دور تر با یکی از دوستاش حرف میزد جیمینم همینطور ولی تهیونگ چشم ازم برنمیداشت خواستم مکایپم رو درست کنم از پله ها رفتم بالا وقتی درست گردم اومدم بیرون خواستم برم که تهیونگو دیدم هی نزدیکتر میومد ولی من عقب میرفتم که آخر خوردم به دیوار نزدیکتر اومد و یه دستشو گذاشت بغلم
+ت..تهیونگ چیکار میکنی حالت خوبه
@من عالیم
فهمیدم که مسته
@میدونی چند ساله منتظرم
+منتطره چی؟
@منتظره جوابت
+جواب چی؟
@هه خودتو نزن به اون راه میدونم که خودتم قشنگ میدونی چیو میگم...نمیخوای باهم باشیم
+ببین تهیونگ تو الان مستی بیا ببرم
@سوجین من حالم خوبه تا جوابتو نگی جایی نمیرم(با اعصبانی)
+هنوز جوابی ندارم
@هه الان میدونی چند ساله دوساله که منتظر این جوابتم بعد میکی هنوز جوابی ندارم
+تهیونگ من بهت گفته بودم که منو فراموش کن چرا نمیخوای عادت کنی؟
@چون میخوامت خواهش میکنم جوابمو بده
+...
از زبون تهیونگ
وقتی جوابمو نداد واقعا اعصابم خورد شد سرمو بردم توی گردنشو بو میکردم واقعا بوی همون عطرو میداد نمیدونم چرا نمیتونم فراموشش کنم چیزی نمیگفت سرمو بردم طرف گوشش
@من بازم منتظر جوابت میمونم ولی خواهش میکنم ردم نکن
داشتم میرفتم که با حرفش میخکوب شدم چی؟اون الان چیگفت؟
گفت دوست دارم برگشتم سمتش
@چیگفتی؟
+دوست دارم ولی نمتونم انتخابتون کنم
@ببین من همه تلاشمو میکنم ولی تو ردم نکن باشه؟
+اوهوم
از زبون نویسنده رفتن پایین
×سلام خوشگله
+ههیییوونگگ
×چطوری؟
+مرسی هیونگ تو چیکار میکنی
×من خوبم امم تهیونگ حالش خوبه
@ها ارع من خوبم ببین فول فولم
×اوکی بیاین بریم آهنگ شروع میشه باید برقصیم
+من نمیخوام برقصم
×چرا کسی اذیتت کرده
+نه نه
×خیله خوب بیا بریم بشینیم
تهیونگ،جیمین،مین سو و سوجین و جونگ کوک روی یه مبل نشسته بودن
جیمین رفت بالا سره سوجین
_افتخار میدین
خواست دستشو بگیره که
@میشه بانو؟
&من دوست پسرشم پس باید اینو من ازش بپرسم نه شما
بین اونا مونده بودی که فرشته نجاتت(جانگ کوک)اومد
×عههه اصلا با هیچ کدومتون نمیرقصه من هیونگشم پس با من میرقصه افتخار میدین لیدی
+البته که بله
رفتین وسط قشنگ میرقصیدین همه چششون به شما بود به لحظه یاد خاطره ای که با جیمین میرقصیدی تو ذهنت اومد ولی زود فراموشش کردی
×حالت خوبه میتونی ادامه بدی؟
+ارع ارع خوبه
داشتین میرقصیدین که جونگ کوک تورو چرخوند ناخواسته افتادی بغل جیمین برای اینکه ضایع نشه رقصیدی
بازم یاد اون خاطه افتادی
جیمینم اون خاطره تو ذهنش میومد
_من واقعا دوست دارم کاش میشد یه فرصت دیگه بهم میدادی
+منم دوست دارم ولی باید وقت بهم بدی
_واقعا راس میگی بهم یه فرصت دیگه دادی
+اوهوم
_وایی بیبی مطمئن باش ایندفعه مال من میشی
جیمین از ذوق خودشو بیشتر به سوجین نزدیک کرد فاصلشون به حداکثر رسیده بود که حتی بعضی وقتا لباشون بهم برمیخورد
وقتی آهنگ تموم شد برگشتن دیدن همه دارن بهتون دست میزنن شماهم یه تعظیم کوتاهی کردین و برگشتین سمت میز ...
وقت رفتن بود
×خیله خوب راستی من برای سوجین خونه خریدم که باهم زندگی کنیم دیگه خواهر برادر حساب میشیم دیگه
+جدی میگی وایی مرسی اوپا
_مبارک باشه جونگ کوک بعصی وقتا ماهم دعوت کنیا
×حتمی چرا که نه
&باش بیبی مواظب خودت باش من رفتم بای
+بای
_چرا این همش به تو میگه بیبی
+خوب دوست پسرمه دیگه
_سسوووجججییینن
+باش باش زود جوش نیار
×راستی تهیونگ کجاست
_حالش بد بود مست شده بود ماشین گرفتم بردن خونه
×باش پس ماهم میریم
+فردا میبینمت خدافظ
_باش خدافظ...
+وااییی هیونگ واقعا خونه عالیییه
×خوشحالم که خوشت اومده
+واقعا عالیه
×خیله خوب ساعت نصفه شبه بخواب فردا وسایلتو جمع و جور میکنی
+اوکی شب بخیر اوپا
×شب بخیر
۱۰.۹k
۰۳ آبان ۱۴۰۰