White Rose 🤍 ⁸
رفتم اچا رو خوابوندم و بعد خودم خوابیدم هی وول می خوردم نمیدونم چرا خوابم نمیبرد یه فکری به سرم زد رفتم برای خودم شیر گرم کنم
از پله ها یواشکی اومدم پایین که دیدم یکی روی صندلی آشپز خونه نشسته
یکم جلوتر رفتم تا بفهمم کیه که متوجه شدم جونگ کوکه
ات: آقای جئون
کوک: شما بیدارین؟
ات : بله خوابم نبرد اومدم برای خودم یکم شیر گرم کنم
شما هم میخورین ؟
کوک با نوک انگشتش سرشو یه کوچولو خاروند: بله اگه زحمتی نیست
ات : نبابا چه زحمتی
شروع کردم به شیر داغ کردن بعد توی دو تا ماگ ریختم
...
صبح
کوک ویو] داشتم دکمه های لباسم رو می بستم چشمم خورد به مجسمهی طلای روی میز اتاقم من اون مجسمه رو خیلی دوست دارم چون اولین مجسمهای بود که وقتی پولدار شدم خریدم و برام یه ارزش معنوی داشت
ات ویو]
از خواب نازنینم دست کشیدم و رفتم داخل حموم یه دوش ۲۰ دقیقه ای گرفتم
بعدش اومدم بیرون با حوله نشستم جلوی آیینه
که یهو در باز شد، سریع رفتم زیر میز آرایشی
اچا: مامان ات منم نترس
(راوی :این نویسندهی کمکیتون حالا حالا منحرفتون نمیکنه 😬🤣)
ات:جانم مامان؟ کاری داشتی باهام
اچا: مامان
#بی_تی_اس
#فیک_جونگ_کوک
از پله ها یواشکی اومدم پایین که دیدم یکی روی صندلی آشپز خونه نشسته
یکم جلوتر رفتم تا بفهمم کیه که متوجه شدم جونگ کوکه
ات: آقای جئون
کوک: شما بیدارین؟
ات : بله خوابم نبرد اومدم برای خودم یکم شیر گرم کنم
شما هم میخورین ؟
کوک با نوک انگشتش سرشو یه کوچولو خاروند: بله اگه زحمتی نیست
ات : نبابا چه زحمتی
شروع کردم به شیر داغ کردن بعد توی دو تا ماگ ریختم
...
صبح
کوک ویو] داشتم دکمه های لباسم رو می بستم چشمم خورد به مجسمهی طلای روی میز اتاقم من اون مجسمه رو خیلی دوست دارم چون اولین مجسمهای بود که وقتی پولدار شدم خریدم و برام یه ارزش معنوی داشت
ات ویو]
از خواب نازنینم دست کشیدم و رفتم داخل حموم یه دوش ۲۰ دقیقه ای گرفتم
بعدش اومدم بیرون با حوله نشستم جلوی آیینه
که یهو در باز شد، سریع رفتم زیر میز آرایشی
اچا: مامان ات منم نترس
(راوی :این نویسندهی کمکیتون حالا حالا منحرفتون نمیکنه 😬🤣)
ات:جانم مامان؟ کاری داشتی باهام
اچا: مامان
#بی_تی_اس
#فیک_جونگ_کوک
۴۱.۲k
۲۰ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.