(پری دریایی) .۱۷.
که دستت رو گرفت و کشیدت تو هیچ حرف نزدی و سرت هونز پایین بود جیمین در ماشین رو باز کرد جیم: بشین نشستی که اومد نشست پشته فرمون جیم : چرا از اونجا دزدی مزکردی تو:.....جیم: نمیشنوی چی میگم تو:...جیم: ا/ت یه چیز بگو دیگه تو: ... یه دفعه ماشین رو نگه داشت و باداد گفت جیم: چرا دزدی میکردی یه دفعه کنترلت رو از دست دادای و گفتی: چون من دزرم دزد میفهمی من از ده یاله گی دزدی میکردم میفهمی هههقققق فکر مبکردی دوست داشتم دزدی کنم نه دوست نداشتم با جیغ میگفتی تو کله عمرم مدرسه نمی تونستم برم چرا چون من یه بچه بی خانواده و دزدم میفهمی هان نه نمیفهمی چون تو از اول زندگیت تا اخرش تو پول زندگی میکردی یه روز بوده که غذا نداشته باشی نه اما من و کای مجبور به این کار بودیم تو اصلا درک نمیکنی میفهمی هق هق اروم جیم بغلت کرد به بغلش نیاز داشتی برا همین تو هم بغلش کردی جیم: ببخشید که این سوال رو ازت پرسیدم ازت جدا سد و صورتت رو گرفت تو درست جیم: دیگه گریه نکن باشه تو: ...جیم: خوشم نمیاد زنم جوابم رو نده تو: هی انگار باورت شده که زنه تم اره جیمین خندید که توهم خندت گرفت و خندید که جیمین یه دفعه یکوت کرد و بهت خیره شد تو: چته چیزی شده جیم: نه نه بریم دیره مون شد میریم فروشگاه وی ای پی برند تو: اخه اونجا جیم: اونجا خیلی خوبه می خوام امشب از همه جذاب تر باشیم فهمیدی تو: بله اقایه پارک راه افتاد جیم: اول باید دمه شرکتمم بریم امروز با عشق هام دیدار دارم ذهنت :نکنه اون دختره یوری زنشه و بچع هم داره اما نمی خواد بفهمن عه ا/ت بزار خودش بهت میگه اگه واقعی بود فکرات که ایشالله نداشته باشه جیم: راسی میگم تو خوندن نوشتن بلدی ؟اخه گفتی مدرسه نرفتی تو: من نرفتم کای که رفته جیم: ببین من کاری به کای ندارم نکنه تو تو: نخریم من همه چی بلدم چون کای کامل تا دبیرستانه رفته و وقتی برمیگشت به من درس میدادجیم: یعنی میگی تو کامل همه چی رو بلدی تو : اره من عاشقه این بودم که برم تو شرکت منشی شم اما خوب کی به یه دزد کار میدی که یه دفعه جیمین وایساد تو: چرا نگه داشتی جیم : اینجا شرکتمه دریگه از ماشین پیاده شد یه دفعه دیدی دره تو هم باز شد تو: چرا دره من رو باز میکنی جیم: بیا می خوام تو رو با بهترین بخشه زندگیم اشنا کنم تو: باشه پیاده شدی و دونبالش راه افتادی همه با تعجب نگاه تون میکردن که سوار اسانسور شد و زد رو دکمه ای که روش نوشته بود (دفتره ریس )
وقتی وارده دفترش شدی با چیزی که دیدی خشکت زد بچه : باباجیمین و اومد رفت بغله جیمین تو: واو چقدر بچه یه عالمه بچه تو دفترش بود دیدی جیمین داره حرکاتی میکنی تو: هی چرا با بچه اینجوری میکنی باهاش حرف بزن قشنگ جیمین بچه یه رو بغل و گفت : اونا ناشنوان که یه دفعه شک بهت وارد شد تو: چی بهت شک وارد شده بود که .
#خاص #شیک #هنری #بینظیر #قشنگ #جذاب #زیبا #جـمیـݪ_رائـع_روعــہ_ابــداع #BEAUTIFUL_NICE #CLIP_VIDEO #FANDOGHI
وقتی وارده دفترش شدی با چیزی که دیدی خشکت زد بچه : باباجیمین و اومد رفت بغله جیمین تو: واو چقدر بچه یه عالمه بچه تو دفترش بود دیدی جیمین داره حرکاتی میکنی تو: هی چرا با بچه اینجوری میکنی باهاش حرف بزن قشنگ جیمین بچه یه رو بغل و گفت : اونا ناشنوان که یه دفعه شک بهت وارد شد تو: چی بهت شک وارد شده بود که .
#خاص #شیک #هنری #بینظیر #قشنگ #جذاب #زیبا #جـمیـݪ_رائـع_روعــہ_ابــداع #BEAUTIFUL_NICE #CLIP_VIDEO #FANDOGHI
۳۷.۲k
۲۴ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.