دوپارتی جیمین
♤ولم کن( با پا میزنه تو شکم پروانه)
♡عهههههههههه(جیغ😵)
افتادم زمین یهو یه پسر روم خی'م'ه زد و لباشو گذاشت رو لبای منو اروم میبوسید ۱ مین بعد رفت سراغ گردنم ک.ی.س م.ا.رک.ا.ی قرمز و بنفشی میزاشت نمیتونستم پرتش کنم اونور یهو دیدم افتاد
♡جیمین(لکنت تعجب)
☆بیا گمشو خونه(دست پروانه رو میکشه)
♡جیمین خواهش میکنم ساحل گف هیچ پسری نیس منو گول زدم وایستا اصن تو چجوری اومدی؟
فلش بک
لیا:داداش میشه یه چیزی بگم؟
☆بگو
لیا:بریم بار؟کلی دخترای خوشگل هس
☆میگی به پروانه خیانت کنم اره؟
لیا:نه بریم خوش بگذرونیم اگه شد بریم دنبال پروانه
☆نه دنبال پروانه نریم یهو میره دستشویی جایی یه پسری میره حالا دیگه خودت بدون
لیا:ولی بگو با خبر باشه
☆اوکی
[پارک جیمین]
به پروانه زنگ زدم اما جواب نمیداد(تو بار صدای زنگ گوشیش رو نمیشنوه)بیخیال شدم رفتم اتاق لیا و گفتم
☆حاصر شو بریم
لیا:چیشد قبول کرد بیای؟
☆جواب نمیده اما ما میریم
لیا:اوکی
(پرش زمانی وقتی که جیمین و لیا میرسن بار)
☆ببین لیا زیاده روی نمیکنی ه.رز.ه بازی در نمیاری وگرنه اون گیسای مشکیتو میکنم
لیا:عه داداش بهم اعتماد کن
☆باشه فقط گند نزنی به این اعتمادی که بهت دارم
لیا:اوکی
☆داشتیم می رفیم دیدم یکی مث پروانه رو زمین افتاده و یه پسر داره(خودتون میدونید دیگه نمیگم)
رفتم جلو دقت کردم پروانه بود اونورو دیدم ساحل و هانیه داشتن نگاه میکردم پسره رو اونور پرت کردم و دست پروانه رو کشیدم
پایان فلش بک
♡جیمین التماست میکنم ولم کن نمیخوام بیام خونه میترسم
میترسم دوباره بهم آسیب بزنی چرا متوجه نیستی که نمیخوامت دیگه ای خدا برم با کی بگم
ادامه
♡عهههههههههه(جیغ😵)
افتادم زمین یهو یه پسر روم خی'م'ه زد و لباشو گذاشت رو لبای منو اروم میبوسید ۱ مین بعد رفت سراغ گردنم ک.ی.س م.ا.رک.ا.ی قرمز و بنفشی میزاشت نمیتونستم پرتش کنم اونور یهو دیدم افتاد
♡جیمین(لکنت تعجب)
☆بیا گمشو خونه(دست پروانه رو میکشه)
♡جیمین خواهش میکنم ساحل گف هیچ پسری نیس منو گول زدم وایستا اصن تو چجوری اومدی؟
فلش بک
لیا:داداش میشه یه چیزی بگم؟
☆بگو
لیا:بریم بار؟کلی دخترای خوشگل هس
☆میگی به پروانه خیانت کنم اره؟
لیا:نه بریم خوش بگذرونیم اگه شد بریم دنبال پروانه
☆نه دنبال پروانه نریم یهو میره دستشویی جایی یه پسری میره حالا دیگه خودت بدون
لیا:ولی بگو با خبر باشه
☆اوکی
[پارک جیمین]
به پروانه زنگ زدم اما جواب نمیداد(تو بار صدای زنگ گوشیش رو نمیشنوه)بیخیال شدم رفتم اتاق لیا و گفتم
☆حاصر شو بریم
لیا:چیشد قبول کرد بیای؟
☆جواب نمیده اما ما میریم
لیا:اوکی
(پرش زمانی وقتی که جیمین و لیا میرسن بار)
☆ببین لیا زیاده روی نمیکنی ه.رز.ه بازی در نمیاری وگرنه اون گیسای مشکیتو میکنم
لیا:عه داداش بهم اعتماد کن
☆باشه فقط گند نزنی به این اعتمادی که بهت دارم
لیا:اوکی
☆داشتیم می رفیم دیدم یکی مث پروانه رو زمین افتاده و یه پسر داره(خودتون میدونید دیگه نمیگم)
رفتم جلو دقت کردم پروانه بود اونورو دیدم ساحل و هانیه داشتن نگاه میکردم پسره رو اونور پرت کردم و دست پروانه رو کشیدم
پایان فلش بک
♡جیمین التماست میکنم ولم کن نمیخوام بیام خونه میترسم
میترسم دوباره بهم آسیب بزنی چرا متوجه نیستی که نمیخوامت دیگه ای خدا برم با کی بگم
ادامه
۵.۱k
۱۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.