p۱۵
بچه ها پارت بعد قراره یکمی اسمات باشه
که یهو یه صدایی از بیرون اومد
همه بیدار شدن حتی شوگا هم بیدار شد انقدر که صدا زیاد بود
ا/ت ویو خواب بودم که صدای بدی از توی حال اومد (منحرف نشید)
بلند شدم و دیدم همه ی اعضا بیدارن حتی شوگا
جیمین: یا خداااا این چی بود دیگه
ا/ت: بریم ببینینم چی شده
رفتیم و دیدیم کوک رو زمینه و دورش خورده شیشست
جیهوپ سری رفت بالای سر کوک
جیهوپ: کوککککککککک(با داد)
که یهو کوک از روی شیشه ها پاشد
ا/ت: کوک اسنجا چه خبره
کوک: نمیدونم تنها چیزی که یادمه اینه که خوابیده بودم
شوگا: حتما تو خواب بلند شدی
جین: احتمالا
جیهوپ: مثل اینکه
ا/ت: کوکککککک دستتتتتتتتتتت(با داد)
کوک: عه دستم زخم شده
وی: خاک تو سرت همینجوری داره خون میاد یکم تعحب کن
کوک: اگه نکنم چی
وی:...
جیمین سریع رفت و جعبه ی کمک های اولیه رو اورد و دستش رو باند گرفت
و رفتن خوابیدن
فردا صبح
بیدار شدن
جیمین: بچه ها بریم بیرون صبحانه بخوریم؟
همه موافقت کردن
و همه رفتن و حاضر شدن
ا/ت ویو
صبح قرار شد که بریم بیرون صبحانه بخوریم
یه ارایش خفن کردم و یه لباس مشکی خیلی هات پوشیدم (عکسشو میزارم) و در طول کل مدت یه نگاه روی خودم احساس میکردم ولی میدونستم جیمینه و رفتم پایین
جیمین ویو
قرار شد که بریم بیرون صبحانه بخوریم
رفتم تو اتاق مشترک منو ا/ت ا/ت داشت حاضر میشم ارایشش و لباسش خیلی هات بود کل مدت داشتم نگاهش میکردم
خودمم رفتم و یه لباس خفن و هات پوشیدم (عکسشو میزارم)
محو ا/ت شدم واقعا خیلی هات شده بود
جیمین: واو ا/ت خیلی هات شدی
ا/ت: مرسـ.... عععـ.. ع....... جـ. جیمین خیلی لباست خفنه
جیمین: مرسی
که یهو یه صدایی از بیرون اومد
همه بیدار شدن حتی شوگا هم بیدار شد انقدر که صدا زیاد بود
ا/ت ویو خواب بودم که صدای بدی از توی حال اومد (منحرف نشید)
بلند شدم و دیدم همه ی اعضا بیدارن حتی شوگا
جیمین: یا خداااا این چی بود دیگه
ا/ت: بریم ببینینم چی شده
رفتیم و دیدیم کوک رو زمینه و دورش خورده شیشست
جیهوپ سری رفت بالای سر کوک
جیهوپ: کوککککککککک(با داد)
که یهو کوک از روی شیشه ها پاشد
ا/ت: کوک اسنجا چه خبره
کوک: نمیدونم تنها چیزی که یادمه اینه که خوابیده بودم
شوگا: حتما تو خواب بلند شدی
جین: احتمالا
جیهوپ: مثل اینکه
ا/ت: کوکککککک دستتتتتتتتتتت(با داد)
کوک: عه دستم زخم شده
وی: خاک تو سرت همینجوری داره خون میاد یکم تعحب کن
کوک: اگه نکنم چی
وی:...
جیمین سریع رفت و جعبه ی کمک های اولیه رو اورد و دستش رو باند گرفت
و رفتن خوابیدن
فردا صبح
بیدار شدن
جیمین: بچه ها بریم بیرون صبحانه بخوریم؟
همه موافقت کردن
و همه رفتن و حاضر شدن
ا/ت ویو
صبح قرار شد که بریم بیرون صبحانه بخوریم
یه ارایش خفن کردم و یه لباس مشکی خیلی هات پوشیدم (عکسشو میزارم) و در طول کل مدت یه نگاه روی خودم احساس میکردم ولی میدونستم جیمینه و رفتم پایین
جیمین ویو
قرار شد که بریم بیرون صبحانه بخوریم
رفتم تو اتاق مشترک منو ا/ت ا/ت داشت حاضر میشم ارایشش و لباسش خیلی هات بود کل مدت داشتم نگاهش میکردم
خودمم رفتم و یه لباس خفن و هات پوشیدم (عکسشو میزارم)
محو ا/ت شدم واقعا خیلی هات شده بود
جیمین: واو ا/ت خیلی هات شدی
ا/ت: مرسـ.... عععـ.. ع....... جـ. جیمین خیلی لباست خفنه
جیمین: مرسی
۲۷.۰k
۱۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.