پارت 2
پرش زمانی سر کلاس :
ا.ت : سرمو گذاشته بودم رو میز که زنگ خورد رفتم حیاط روز آخر مدرسه بود و بچه ها داشتن باهم عکس مینداختن.
منم نشسته بودم یه گوشه شیر کاکائو میخوردم یهو حس کردم یکی نشست کنارم چرخیدم یه پسر بود ولی تا حالا ندیده بودمش .
خواستم بلند شم که سلام داد و گفت میشه بشینی؟
گفتم اوک.
نشستم ازم اسممو پرسید ازش پرسیدم تو این مدرسه درس میخونه گفت آره من ۱۹ سالمه و اسمم جونگ...
تا اومد بگه مدیر صداش کرد و رفت .
ویو پسره :
دیدم یکی نشسته همونجا که من همیشه میشینم رفتم کنارش خواست بلند شه که ازش خواستم بشینه اسمشو پرسیدم اسمش ا.ت بود .
اونو اسممو پرسید تا اومدم بگم مدیر صدام کرد و رفتم .
ویو ا.ت :
اوف این کی بود دیگه تو فکر بودم که یهو جیمین اومد نشست کنارم فک کردم همونه گفتم خب اسمتو نگفتی؟
برگشتم دیدم جیمینه تا اومد حرف بزنه بغلش کردم .
ویو جیمین :
رفتم کنار ا.ت که ازم پرسید خب اسمتو نگفتی .
تعجب کردم یهو برگشت دید منم پرید بغلم . با خودم گفتم شاید داشت مسخره بازی در میآورد .
که بهم گفت بریم یه چیز بخوریم ؟
گفتم اوکی پاشدیم و زنگ آخر کلاسو پیچوندیم و رفتیمو یه بستنی خوردیم .
مامانم بهم زنگ زدو گفت که باید برم خونه خودمون .
از جیمین خداحافظی کردمو یه بلیط اتوبوس گرفتم و راه افتادم .
پرش زمانی شب :
از ماشین پیاده شدم یکم از راه رو پیاده رفتم و رسیدم دم در رفتم تو دیدم همه ی فامیل خونمون (بیچاره ا.ت چی کشیده وقتی این صحنه رو دیده 🤦🏻♀️🤣) به همه سلام دادم و فهمیدم تولد داداشمه .
یادم رفته و وانمود کردم که یادمه پریدم بغلش و بوسش کردم .(بچه داداش ا.ت ۲۴ سالشه و اونیکی داداشش ۲۳ البته داستان زیاد به داداشاش ربط نداره)
دیگه دیر وقت بود همه خوابیده بودن و مهمونا هم رفته بودن ا.ت هم یه دوش گرفت و میخواست بخوابه که...
ویو ا.ت :
داشتم میرفتم بخوابم که یه پیام به گوشیم اومد نوشته بود بیا دم در اولش ترسیدم ولی کنجکاو بودم و رفتم بیرون که یه پسر با کلاه و ماسک مشکی دیدم .
خواستم برم تو که دستمو گرفت و منو چسبوند به دیوار .
خواستم جیغ بزنم که دستشو گذاشت رو دهنم آنقدر محکم گرفته بود که حتی نتونستم یه تکون کوچیک بخورم .
با صدای بکش در گوشم گفت اگه جیغ بزنی میکشمت صداش آشنا بود.
دستشو از رو دهنم برداشت تا اومدم حرف بزنم لبشو گذاشت رو لبم و ...
به خودم اومدم و هولش دادم که گفت...
خماریی اگه خوشتون اومد لایک کنید .😁
ا.ت : سرمو گذاشته بودم رو میز که زنگ خورد رفتم حیاط روز آخر مدرسه بود و بچه ها داشتن باهم عکس مینداختن.
منم نشسته بودم یه گوشه شیر کاکائو میخوردم یهو حس کردم یکی نشست کنارم چرخیدم یه پسر بود ولی تا حالا ندیده بودمش .
خواستم بلند شم که سلام داد و گفت میشه بشینی؟
گفتم اوک.
نشستم ازم اسممو پرسید ازش پرسیدم تو این مدرسه درس میخونه گفت آره من ۱۹ سالمه و اسمم جونگ...
تا اومد بگه مدیر صداش کرد و رفت .
ویو پسره :
دیدم یکی نشسته همونجا که من همیشه میشینم رفتم کنارش خواست بلند شه که ازش خواستم بشینه اسمشو پرسیدم اسمش ا.ت بود .
اونو اسممو پرسید تا اومدم بگم مدیر صدام کرد و رفتم .
ویو ا.ت :
اوف این کی بود دیگه تو فکر بودم که یهو جیمین اومد نشست کنارم فک کردم همونه گفتم خب اسمتو نگفتی؟
برگشتم دیدم جیمینه تا اومد حرف بزنه بغلش کردم .
ویو جیمین :
رفتم کنار ا.ت که ازم پرسید خب اسمتو نگفتی .
تعجب کردم یهو برگشت دید منم پرید بغلم . با خودم گفتم شاید داشت مسخره بازی در میآورد .
که بهم گفت بریم یه چیز بخوریم ؟
گفتم اوکی پاشدیم و زنگ آخر کلاسو پیچوندیم و رفتیمو یه بستنی خوردیم .
مامانم بهم زنگ زدو گفت که باید برم خونه خودمون .
از جیمین خداحافظی کردمو یه بلیط اتوبوس گرفتم و راه افتادم .
پرش زمانی شب :
از ماشین پیاده شدم یکم از راه رو پیاده رفتم و رسیدم دم در رفتم تو دیدم همه ی فامیل خونمون (بیچاره ا.ت چی کشیده وقتی این صحنه رو دیده 🤦🏻♀️🤣) به همه سلام دادم و فهمیدم تولد داداشمه .
یادم رفته و وانمود کردم که یادمه پریدم بغلش و بوسش کردم .(بچه داداش ا.ت ۲۴ سالشه و اونیکی داداشش ۲۳ البته داستان زیاد به داداشاش ربط نداره)
دیگه دیر وقت بود همه خوابیده بودن و مهمونا هم رفته بودن ا.ت هم یه دوش گرفت و میخواست بخوابه که...
ویو ا.ت :
داشتم میرفتم بخوابم که یه پیام به گوشیم اومد نوشته بود بیا دم در اولش ترسیدم ولی کنجکاو بودم و رفتم بیرون که یه پسر با کلاه و ماسک مشکی دیدم .
خواستم برم تو که دستمو گرفت و منو چسبوند به دیوار .
خواستم جیغ بزنم که دستشو گذاشت رو دهنم آنقدر محکم گرفته بود که حتی نتونستم یه تکون کوچیک بخورم .
با صدای بکش در گوشم گفت اگه جیغ بزنی میکشمت صداش آشنا بود.
دستشو از رو دهنم برداشت تا اومدم حرف بزنم لبشو گذاشت رو لبم و ...
به خودم اومدم و هولش دادم که گفت...
خماریی اگه خوشتون اومد لایک کنید .😁
۲.۹k
۰۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.