فیک.
عشق پنهان (پارت 22)
از زبان جیهوپ:
ا/ت بایه لباس اومد که دست، پاش با کمرش معلوم میشد داشتم اتیش میگرفتم اما گفتم چرا باید اتیش بگیرم و سعی میکردم انکارش کنم و گفتم
☆: مهمونی که نمیریم این چه لباسیه
♡: خیلی هم خوبه تو سلیقه نداری الانم حوصله جرو بحث ندارم پس بریم
☆: پس عجله کن
♡: من امادم
☆: پس بدو بیا
♡: اومدم
(پرش زمانی به محل قرار)
(بچه ها اون مرد که قرار بود اسلحه ها رو بخره رو با @ علامت نشون میدیم)
@: خوب اسلحه هارو اوردی
☆: تو چی پولمو اوردی
@: اوهوم
☆: ا/ت اسلحه هارو بده
♡: بفرمایین
@: لینا پولو بده
لینا: بفرمایین
(پولو دادنو اسلحه رو گرفتن)
از زبان @:
@:لینا برو بکششون
لینا: چشم
قیمت اسلحه ها زیاد نبود اما من همچین ادمی نیستمو باید هر دو رو میکشتم
از زبان ا/ت:
چندتا ادم که ماسک داشتن اومدن که مارو بکشن فهمیدم کار کی بود همه ی ادم هارو کشتم و رفتم همونم کشتم بعد به جیهوپگفتمکه سریع از اینجا بریم
از زبان جیهوپ:
ا/ت بایه لباس اومد که دست، پاش با کمرش معلوم میشد داشتم اتیش میگرفتم اما گفتم چرا باید اتیش بگیرم و سعی میکردم انکارش کنم و گفتم
☆: مهمونی که نمیریم این چه لباسیه
♡: خیلی هم خوبه تو سلیقه نداری الانم حوصله جرو بحث ندارم پس بریم
☆: پس عجله کن
♡: من امادم
☆: پس بدو بیا
♡: اومدم
(پرش زمانی به محل قرار)
(بچه ها اون مرد که قرار بود اسلحه ها رو بخره رو با @ علامت نشون میدیم)
@: خوب اسلحه هارو اوردی
☆: تو چی پولمو اوردی
@: اوهوم
☆: ا/ت اسلحه هارو بده
♡: بفرمایین
@: لینا پولو بده
لینا: بفرمایین
(پولو دادنو اسلحه رو گرفتن)
از زبان @:
@:لینا برو بکششون
لینا: چشم
قیمت اسلحه ها زیاد نبود اما من همچین ادمی نیستمو باید هر دو رو میکشتم
از زبان ا/ت:
چندتا ادم که ماسک داشتن اومدن که مارو بکشن فهمیدم کار کی بود همه ی ادم هارو کشتم و رفتم همونم کشتم بعد به جیهوپگفتمکه سریع از اینجا بریم
۲.۸k
۱۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.