رویایی همانند کابوس پارت 50
#diyana
رکسانا=خوب.....
با صدای در ساکت شد سریع رفت سمت پنجره منم رفتم یع پسر جوون که فکر کنم مهمون بود پشت در بود
رکسانا=اشکاااان
دیانا=چرا اینقدر ذوق کردی
جواب نداد سریع رفت بالا با خوشحالی
مشکوک میزد نمیدونمی گفتم رفتم بالا وسط راه متینو دیدم خواستم برم دستمو گرفت گفت=دیانا
دیانا =بله؟
متین=میشه ازت یه خواهشی کنم؟
دیانا=اوم
متین=منو مثل برادر نداشتت بدون
یه لبخند زدم که ادامه داد =فکرنکن داری میری اونجا چیزی تغییر میکنه نترس برمیگردونمت شاید دیر ولی برمیگردونمت
دیانا=مرسی
متین خندید دستمو ول کرد رفت پایین
تا حالا همچین حس خوبی نداشتم....
رفتم بالا تو اشپزخانه رو به نیکا گفتم=اومدن
نیکا=مگ چن نفرن؟؟؟
دیانا=یه نفر
نیکا=پس چرا میگی اومدن
دبانا=حالاااااااااا
مشغول کار شدیم که رکسانا اومد تو واو چه خوشگل شده بود
دیانا=برا کی خوشگل کردی شیطون
موهاشو داد پشت گوش گفت =هیچکس چطور شدم حالا؟
نیکا=عالییییی دختر پسر بودم میگرفتمتا
بعد زدیم زیر خنده
دیانا=صب کن استفند دود کنم بعد برو
نیکا=جانننننن
دیانا=شوخی کردم
یهوبیبیاومد تو گفت=دخترمنیکا شربت واسه مهمون
نیکا=چرا من
بعد زد سرم وگفت=چرا این نه
بی بی=عه عه پرو میگم تو ببر
نیکا=اوف چشمممم
رکسانا=منم میرم پایین
نیکا=یه نمکدون با خودت ببر بیزحمت ......
رویـــایــ𝒉𝒂𝒎𝒂𝒏𝒂𝒏𝒅ـیکـابـوس🍷"!
آنچه خواهید دید:
اون دختر ارباب🧚
ع نیکا تو اینجا چیکار میکنی؟؟
خیلی بیشعوری متین 😡
رکسانا=خوب.....
با صدای در ساکت شد سریع رفت سمت پنجره منم رفتم یع پسر جوون که فکر کنم مهمون بود پشت در بود
رکسانا=اشکاااان
دیانا=چرا اینقدر ذوق کردی
جواب نداد سریع رفت بالا با خوشحالی
مشکوک میزد نمیدونمی گفتم رفتم بالا وسط راه متینو دیدم خواستم برم دستمو گرفت گفت=دیانا
دیانا =بله؟
متین=میشه ازت یه خواهشی کنم؟
دیانا=اوم
متین=منو مثل برادر نداشتت بدون
یه لبخند زدم که ادامه داد =فکرنکن داری میری اونجا چیزی تغییر میکنه نترس برمیگردونمت شاید دیر ولی برمیگردونمت
دیانا=مرسی
متین خندید دستمو ول کرد رفت پایین
تا حالا همچین حس خوبی نداشتم....
رفتم بالا تو اشپزخانه رو به نیکا گفتم=اومدن
نیکا=مگ چن نفرن؟؟؟
دیانا=یه نفر
نیکا=پس چرا میگی اومدن
دبانا=حالاااااااااا
مشغول کار شدیم که رکسانا اومد تو واو چه خوشگل شده بود
دیانا=برا کی خوشگل کردی شیطون
موهاشو داد پشت گوش گفت =هیچکس چطور شدم حالا؟
نیکا=عالییییی دختر پسر بودم میگرفتمتا
بعد زدیم زیر خنده
دیانا=صب کن استفند دود کنم بعد برو
نیکا=جانننننن
دیانا=شوخی کردم
یهوبیبیاومد تو گفت=دخترمنیکا شربت واسه مهمون
نیکا=چرا من
بعد زد سرم وگفت=چرا این نه
بی بی=عه عه پرو میگم تو ببر
نیکا=اوف چشمممم
رکسانا=منم میرم پایین
نیکا=یه نمکدون با خودت ببر بیزحمت ......
رویـــایــ𝒉𝒂𝒎𝒂𝒏𝒂𝒏𝒅ـیکـابـوس🍷"!
آنچه خواهید دید:
اون دختر ارباب🧚
ع نیکا تو اینجا چیکار میکنی؟؟
خیلی بیشعوری متین 😡
۲۱.۷k
۲۷ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.