p9
دیگه هیچکدوم حرف نمیزد که رسیدیم بت عمارت بزرگ تقریبا اندازه عمارت خودمون
ات: اینجا عمارته توعه؟
شوگا: هووم
رفتم دنبالش
شوگا: افرین... حداقل فرار نمیکنی خودت میای
ات: چون میدونم بالاخره جیمین میاد دنبالم فرار نمیکنم
شوگا: اگه نیومد؟
ات: میاد
شوگا: حالا فرض کن ولت کرد گفت مهم نیست
با اون حرفش بغضم گرفت حتی تصورشم یجوریه
ات: ح... حتی حرفشم نزن تصورشم... هق... سخته
شوگا: باورم نمیشه بهاین راحتی گریش گرفت... اما دیدن گریش خیلی سخته...اما چرا قلبم درد گرفت؟
شوگا: حا... حالا گریه نکن من الکی گفتم
ات: خب نگو (اشکشو پاک کرد)
شوگا: ب.. باشه، حالا دنبالم بیا
رفتم دنبالش تو یه اتاق
ات: اینجا چرا اینجوریه؟
شوگا: چجوریه؟ باید اینجا بمونی
ات: اما اینجا... رو زمین بخوابم؟
شوگا: چیه میخوای برات اتاق ملکه هارو اماده کنم؟
ات: نه ولی...
شوگا: حرف نزن برو تو
ات: تا چند دقیقه پیش میگفتی خفه شو الان با ادب
شدی؟
شوگا: دختره ی...
ات: زیبا رو
شوگا: اره اصلا انقدر زیبا رویی که نگو... برو تو
ات: اگگگ(اداشو در میارع)
شوگا: تو بازم کتک میخواای؟
ات: هووم... بزن ببینم
شوگا: میزنما
ات: بزن
شوگا: میزنم
ات: میگم بزن
شوگا: حوصله ندارم یه وقت دیگه میزنمت برو
ات: چشم جناب گوربه
شوگا: تو ادب نشدی؟
ات: نچ
شوگا: انسان... خودم میندازمتا
ات: امتحانمو میندازی؟
شوگا: میندازمت تو اتاق
هولم داد تو اتاق با زلنو افتادم
ات: ای چته؟
شوگا: بالاخره یه ای گفتی... انقدر زدمت چیزی نگفتی
ات: اون فرق داشت
شوگا: من چرا دارم با تو بحث میکنم؟
رفت بیرونو درو قفل کرد
ات: چرا جیمین نمیاد نجاتم بدهه
نمیدونم چرا وقتی شوگا رو میبینم نمیترسم... یجوراییی... ازش خوشم میاد... شاید عاشقش شدم؟ منی که هیچوقت عاشق نمیشم، وقتی شوگا رو میبینم قلبم تند تر میزنه... ارا شاید عاشقش شدم... اما صد در صد عشقش یک طرفست، اون ازم متنفره
ادامه دارد
شرط نداره دیگه میزارم
ات: اینجا عمارته توعه؟
شوگا: هووم
رفتم دنبالش
شوگا: افرین... حداقل فرار نمیکنی خودت میای
ات: چون میدونم بالاخره جیمین میاد دنبالم فرار نمیکنم
شوگا: اگه نیومد؟
ات: میاد
شوگا: حالا فرض کن ولت کرد گفت مهم نیست
با اون حرفش بغضم گرفت حتی تصورشم یجوریه
ات: ح... حتی حرفشم نزن تصورشم... هق... سخته
شوگا: باورم نمیشه بهاین راحتی گریش گرفت... اما دیدن گریش خیلی سخته...اما چرا قلبم درد گرفت؟
شوگا: حا... حالا گریه نکن من الکی گفتم
ات: خب نگو (اشکشو پاک کرد)
شوگا: ب.. باشه، حالا دنبالم بیا
رفتم دنبالش تو یه اتاق
ات: اینجا چرا اینجوریه؟
شوگا: چجوریه؟ باید اینجا بمونی
ات: اما اینجا... رو زمین بخوابم؟
شوگا: چیه میخوای برات اتاق ملکه هارو اماده کنم؟
ات: نه ولی...
شوگا: حرف نزن برو تو
ات: تا چند دقیقه پیش میگفتی خفه شو الان با ادب
شدی؟
شوگا: دختره ی...
ات: زیبا رو
شوگا: اره اصلا انقدر زیبا رویی که نگو... برو تو
ات: اگگگ(اداشو در میارع)
شوگا: تو بازم کتک میخواای؟
ات: هووم... بزن ببینم
شوگا: میزنما
ات: بزن
شوگا: میزنم
ات: میگم بزن
شوگا: حوصله ندارم یه وقت دیگه میزنمت برو
ات: چشم جناب گوربه
شوگا: تو ادب نشدی؟
ات: نچ
شوگا: انسان... خودم میندازمتا
ات: امتحانمو میندازی؟
شوگا: میندازمت تو اتاق
هولم داد تو اتاق با زلنو افتادم
ات: ای چته؟
شوگا: بالاخره یه ای گفتی... انقدر زدمت چیزی نگفتی
ات: اون فرق داشت
شوگا: من چرا دارم با تو بحث میکنم؟
رفت بیرونو درو قفل کرد
ات: چرا جیمین نمیاد نجاتم بدهه
نمیدونم چرا وقتی شوگا رو میبینم نمیترسم... یجوراییی... ازش خوشم میاد... شاید عاشقش شدم؟ منی که هیچوقت عاشق نمیشم، وقتی شوگا رو میبینم قلبم تند تر میزنه... ارا شاید عاشقش شدم... اما صد در صد عشقش یک طرفست، اون ازم متنفره
ادامه دارد
شرط نداره دیگه میزارم
۱۸.۶k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.